[ترجمه گوگل]تخمین او درست در بینی بود [ترجمه ترگمان]Her درست روی بینی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He biffed me on the nose.
[ترجمه گوگل]بینی من را نیفتید [ترجمه ترگمان]او مرا روی بینی کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The boxer punched his opponent on the nose.
[ترجمه گوگل]بوکسور با مشت به بینی حریفش زد [ترجمه ترگمان]مشت زن حریف را با مشت کوبید و گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tom bopped him on the nose.
[ترجمه گوگل]تام روی بینی او کوبید [ترجمه ترگمان]توم سرش را روی بینی گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The boxer gave his opponent a punch on the nose.
[ترجمه گوگل]بوکسور ضربه ای به بینی حریفش زد [ترجمه ترگمان]مشت زن به حریف ضربه ای زد و گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She punched him on the nose and kicked him in the shins.
[ترجمه گوگل]با مشت به بینی او زد و با لگد به ساق پاش زد [ترجمه ترگمان]او با مشت به بینی او مشت زد و لگدی به ساق پای او زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Someone bashed him on the nose.
[ترجمه گوگل]یکی به دماغش زد [ترجمه ترگمان] یکی سرش زده تو دماغش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He hit me fair and square on the nose.
[ترجمه گوگل]او محکم به بینی من زد [ترجمه ترگمان]صاف و پوست کنده به بینی من ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• precisely, exactly, to the minute
پیشنهاد کاربران
عبارت "on the nose" به معنای دقیق و سر جای خودش است و معمولاً وقتی استفاده می شود که چیزی بسیار واضح، مشخص، یا به دقت بیان شده باشد. این عبارت بیشتر در زبان محاوره ای برای اشاره به زمانی که چیزی خیلی دقیق و بدون هیچ شک و شبهه ای درست گفته یا انجام شده، استفاده می شود. ... [مشاهده متن کامل]
اما چرا این عبارت این معنی رو می ده؟ ریشه این عبارت به اصطلاحات قدیمی تر و معنای لغوی آن برمی گردد. برای درک بهتر، باید چند نکته را در نظر بگیریم: 1. حس دقت در "nose" ( بینی ) : بینی انسان به طور طبیعی به طور دقیق و حساس بسیاری از بوها را شناسایی می کند. وقتی گفته می شود "on the nose"، به نوعی به دقت و صحت این احساس اشاره دارد. به این معنی که چیزی درست در نقطه ی درست قرار دارد، مشابه این که بینی به طور دقیق و درست چیزی را شناسایی کند. 2. تاریخچه در دنیای ورزش: در برخی از ورزش ها، به ویژه در شکار یا بوکس، وقتی به هدف یا ضربه ی دقیقی اشاره می شود که درست به هدف خورده، گفته می شده که "on the nose" است. اینجا اشاره به دقت هدف گیری می شود، همان طور که وقتی چیزی را به دقیق ترین شکل ممکن انجام می دهیم. 3. در اصطلاحات روزمره: به طور کلی، عبارت "on the nose" برای نشان دادن اینکه چیزی درست و به طور کاملاً صحیح رخ داده یا بیان شده استفاده می شود. در زبان محاوره ای، این به این معنی است که شما چیزی رو به طور دقیق و بی نیاز از توضیح بیشتر بیان کردید. مثال ها: "The timing of his joke was perfect, right on the nose. " ( زمان بندی شوخی او عالی بود، دقیقاً درست بود. ) "Her explanation was on the nose, no confusion at all. " ( توضیح او دقیقاً درست و بدون هیچ گونه ابهامی بود. ) جمع بندی: عبارت "on the nose" به معنای دقیق یا بی نیاز از توضیح بیشتر است و به خاطر دقتی که به چیزی نسبت می دهد، به کار می رود. این ریشه در زبان روزمره دارد و در محیط های مختلف از جمله ورزش، موسیقی و حتی مکالمات عادی استفاده می شود. Chatgpt
"On the nose" means exactly right, precise, or accurate. دقیقاً درست، دقیق یا صحیح می تواند به معنای زدن دقیق هدف یا دقیقاً به موقع بودن از نظر زمان یا دقت باشد. مترادف: Exact, precise, spot on, accurate ... [مشاهده متن کامل]
متضاد: Inaccurate, imprecise, off, wrong مثال؛ His guess was right on the nose. The timing of the meeting was on the nose. Her performance in the test was on the nose.
توی مخ بودن It is going to be on the nose
عبارت on the nose اگر همراه too بیاد بار معنایی منفی داره و معنای "فاقد تیزبینی" یا "فاقد مهارت" داره ( * البته گاهی به جای too از little هم استفاده میشه که به صورت دوپهلو همون too معنی میده ) " ?A tunnel for liquor and explosives, little on the nose for Dwarven culture, isn't it "
دقیقاً - درست The film starts at 7:00 PM exactly The film starts at 7:00 PM on the nose فیلم دقیقاً ساعت ۷ شروع میشه
توی چشم بودن ( خیلی واضح و تابلو ) ؛ تو ذوق زدن؛
کاملا صحیح/درست Precisely correct I guess you were on the nose about that station در مورد زمان: راسِ "I get into work every morning at 9 o'clock on the nose"