عبارت ( phrase )
• : تعریف: not functioning; needing repair.
• مترادف: broken, broken-down, in disrepair
• مشابه: out of joint, out of whack
• مترادف: broken, broken-down, in disrepair
• مشابه: out of joint, out of whack
- Our refrigerator is on the blink again.
[ترجمه A.C.E] یخچال ما دوباره خراب شده است|
[ترجمه میرزایی] یخچال ما دوباره کار نمیکند|
[ترجمه گوگل] یخچال ما دوباره چشمک می زند[ترجمه ترگمان] یخچال ما دوباره در حال چشمک زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید