oligarchy

/ˈɑːləˌɡɑːrki//ˈɒlɪɡɑːki/

معنی: حکومت معدودی از ثروتمندان
معانی دیگر: جرگه سالاری (حکومت معدودی اشخاص با نفوذ که با هم گاو بندی دارند)، کشور تحت حکومت جرگه سالاران، حکومت معدودی از اغنیا و ثروتمندان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: oligarchies
مشتقات: oligarchic (adj.), oligarchical (adj.), oligarchically (adv.)
(1) تعریف: a government or state in which a few people or a family rule.
مترادف: aristocracy
مشابه: elitism, monarchy, theocracy, triumvirate

- The nation calls itself a democracy but is in fact an oligarchy in which only high-ranking members of the military hold any power.
[ترجمه گوگل] این کشور خود را یک دموکراسی می نامد، اما در واقع یک الیگارشی است که در آن تنها اعضای عالی رتبه ارتش قدرت دارند
[ترجمه ترگمان] ملت خود را دموکراسی می نامد اما در حقیقت یک اولیگارشی است که در آن تنها اعضای رده بالای ارتش قدرت را به دست می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the group of those who rule in such a government.
مترادف: aristocracy, nobility, royalty
مشابه: elite, establishment, patricians, peerage

- The city-state was ruled by an oligarchy made up of members of a wealthy family.
[ترجمه گوگل] دولت شهر توسط یک الیگارشی متشکل از اعضای یک خانواده ثروتمند اداره می شد
[ترجمه ترگمان] حکومت شهر توسط اولیگارشی متشکل از اعضای یک خانواده ثروتمند اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Eventually oligarchy took over from democracy.
[ترجمه گوگل]سرانجام الیگارشی از دموکراسی خارج شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام اولیگارشی از دموکراسی گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Perhaps inevitably, with such wealth and diversity an oligarchy of local tradesman emerged, organised into a merchant guild.
[ترجمه گوگل]شاید ناگزیر، با چنین ثروت و تنوع، یک الیگارشی از تاجران محلی پدید آمد که در یک صنف بازرگان سازماندهی شده بود
[ترجمه ترگمان]شاید به ناچار، با چنان ثروت و تنوع، گروهی از بازرگانان محلی پدید آمدند، و به صورت انجمنی بازرگانی ترتیب یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The corrupt types include tyranny, oligarchy, and democracy.
[ترجمه گوگل]انواع فاسد شامل استبداد، الیگارشی و دموکراسی است
[ترجمه ترگمان]این نوع فساد شامل استبداد، اولیگارشی، و دموکراسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the municipal oligarchy was too weak to pursue its course for long, and eventually came to terms with the state.
[ترجمه گوگل]اما الیگارشی شهرداری ضعیف تر از آن بود که مسیر خود را برای مدت طولانی دنبال کند و در نهایت با دولت کنار آمد
[ترجمه ترگمان]اما اولیگارشی شهری بیش از آن ضعیف بود که به مدت طولانی مسیر خود را دنبال کند، و سرانجام با دولت ارتباط برقرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was rather a kind of oligarchy, with a strong hereditary element in its composition.
[ترجمه گوگل]این بیشتر نوعی الیگارشی بود، با یک عنصر ارثی قوی در ترکیب آن
[ترجمه ترگمان]این یک نوع اولیگارشی بود، با یک عنصر موروثی قوی در ترکیب آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Whenever oligarchy took over from democracy, pay for office was one of the first things to be abolished.
[ترجمه گوگل]هر زمان که الیگارشی از دموکراسی خارج شد، پرداخت برای منصب یکی از اولین چیزهایی بود که لغو شد
[ترجمه ترگمان]هر وقت که اولیگارشی از دموکراسی برمی خاست، دست مزد اداره یکی از اولین چیزهایی بود که منسوخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Athens was suffering under the rule of an oligarchy that had no concern for the people's welfare.
[ترجمه گوگل]آتن تحت حاکمیت الیگارشی بود که هیچ نگرانی برای رفاه مردم نداشت
[ترجمه ترگمان]آتن از حکومت اولیگارشی رنج می برد که هیچ نگرانی برای رفاه مردم نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The only secure basis for oligarchy is collectivism.
[ترجمه گوگل]تنها مبنای مطمئن الیگارشی، جمع گرایی است
[ترجمه ترگمان]تنها پایه امن برای اولیگارشی، جمع گرایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The financial oligarchy is the real ruler of capitalist monopolies.
[ترجمه گوگل]الیگارشی مالی حاکم واقعی انحصارات سرمایه داری است
[ترجمه ترگمان]اولیگارشی مالی، فرمانروای واقعی انحصارات سرمایه داری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The country is ruled by an oligarchy called the'fifteen families '.
[ترجمه گوگل]کشور توسط یک الیگارشی به نام "پانزده خانواده" اداره می شود
[ترجمه ترگمان]این کشور توسط اولیگارشی به نام پانزده خانواده اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What the juristical oligarchy now claims is to monopolise the knowledge of the laws, to have the exclusive possession of the principles by which quarrels are decided.
[ترجمه گوگل]آنچه اکنون الیگارشی حقوقی مدعی است، انحصار دانش قوانین، داشتن مالکیت انحصاری از اصولی است که بر اساس آن نزاع ها تصمیم گیری می شود
[ترجمه ترگمان]آنچه که حکومت اولیگارشی در حال حاضر ادعا می کند این است که دانش قوانین را به رسمیت بشناسد، و دارای اختیار انحصاری اصولی باشد که نزاع بر سر آن تصمیم گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the landed oligarchy had stunted the country's democratic development for generations.
[ترجمه گوگل]اما الیگارشی زمین دار توسعه دموکراتیک کشور را برای نسل ها متوقف کرده بود
[ترجمه ترگمان]اما اولیگارشی پیاده پیشرفت دموکراتیک این کشور را برای نسل ها رشد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was ruled by the Rana oligarchy for more than a century.
[ترجمه گوگل]بیش از یک قرن توسط الیگارشی رانا اداره می شد
[ترجمه ترگمان]این حزب بیش از یک قرن توسط حکومت اولیگارشی اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What is the difference between democracy and oligarchy? What are the different types of each?
[ترجمه گوگل]تفاوت بین دموکراسی و الیگارشی چیست؟ انواع مختلف هر کدام چیست؟
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین دموکراسی و اولیگارشی چیست؟ انواع مختلف هر کدام از آن ها کدامند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Insecure and fearful of its own people, the oligarchy preserves itself through tyranny.
[ترجمه گوگل]الیگارشی که از مردم خود ناامن و می ترسد، خود را از طریق استبداد حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]اولیگارشی، که از مردم خود می ترسید، اولیگارشی خود را از استبداد محفوظ می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حکومت معدودی از ثروتمندان (اسم)
oligarchy

انگلیسی به انگلیسی

• government by a small elite group; people or class selected to rule in an oligarchical government
an oligarchy is a small group of people who control and run a particular country or organization.
oligarchy is a situation in which a country or organization is run by an oligarchy.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A political system governed by a small group of people 🏛️👥️
🔍 مترادف: Small - group rule
✅ مثال: The country was run by an oligarchy that favored the wealthy elite.
گروه کوچکی از افراد که کنترل یک کشور، سازمان یا موسسه را در دست دارند
اولیگارشی. جرگه سالاری. اشراف سالاری
مثال:
The nation calls itself a democracy but is in fact an oligarchy in which only high - ranking members of the military hold any power.
ملت خودش را دموکراسی به حساب می آورد اما در حقیقت یک اولیگارشی{اشراف سالاری} است که در آن تنها اعضای عالی رتبه و ارشد نظامی هر قدرتی را در دست دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

در پاسخ به جناب بهمن:
آریستوکراسی حکومت اشراف بر مردم و الیگارش حکومت ثروتمندان و همپالگی ها بر مردم است .
تفاوت این دو در این هست که اشراف عموما طبقه ای هستند که بعلت دست بازی نسل های قبلی اشان تا حدودی از فرهنگ - ادب و تخصص برخوردارند ولی الیگارش ها عموما افراد نوکیسه و تازه به دوران رسیده ای هستند که می خواهند همه چیز را با ثروت و روابط بخرند .
...
[مشاهده متن کامل]

گروهک سالاری
بنام خدا
باسلام
الیگارشی به معنی حکومت گروهی متمکن و سرمایه دار که حامی هم هستند بر مردم. مترادف ان واژه یونانی اریستوکراسی هست.
با سپاس
اشراف سالاری
ملوک الطوایفی

بپرس