صفت ( adjective )
حالات: older, oldest
حالات: older, oldest
• (1) تعریف: having lived for a long time; not young.
• مترادف: aged, elderly, long-lived, senescent
• متضاد: little, young, youthful
• مشابه: antique, retired, senior
• مترادف: aged, elderly, long-lived, senescent
• متضاد: little, young, youthful
• مشابه: antique, retired, senior
- My grandmother is old, but she is still in good health.
[ترجمه baran] مادربزرگ من پیر است ولی هنوز هم بدن سالمی دارد و سالم است|
[ترجمه حسین] مادر بزرگ من قدیمی است امّا هنوز سالم سر حال است|
[ترجمه هستی] مادر بزرگ من پیر است اما هتوز هم سالم و سلامت است|
[ترجمه Goli] مادربزرگم پیر است ، اما هنوز از سلامت خوبی برخوردار است.|
[ترجمه گوگل] مادربزرگ من پیر شده است، اما هنوز سلامت است[ترجمه ترگمان] مادربزرگ من پیر است، اما هنوز حالش خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having been in existence for a long time; not new.
• مترادف: age-old, aged, ancient, antique, archaic, early, old-time
• متضاد: brand-new, hot, late, latest, new, young
• مشابه: old-fashioned, vintage
• مترادف: age-old, aged, ancient, antique, archaic, early, old-time
• متضاد: brand-new, hot, late, latest, new, young
• مشابه: old-fashioned, vintage
- They are tearing down the old buildings.
[ترجمه هیلا] آنها ساختما های قدیمی را خراب می کنند|
[ترجمه baran] آن ها ساختمان های قدیمی را تخریب میکنند|
[ترجمه زینب] آنها ساختمان های کهنه را خراب میکنند.|
[ترجمه زینب] آنها ساختمان های کهنه را خراب میکنند|
[ترجمه گوگل] دارند ساختمان های قدیمی را خراب می کنند[ترجمه ترگمان] دارند ساختمان های قدیمی را پاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: worn or well-used.
• مترادف: beat-up, broken-down, timeworn, used, weather-beaten, weathered, worn-out
• متضاد: brand-new, new
• مشابه: decrepit, exhausted, faded, run-down, stale, superannuated
• مترادف: beat-up, broken-down, timeworn, used, weather-beaten, weathered, worn-out
• متضاد: brand-new, new
• مشابه: decrepit, exhausted, faded, run-down, stale, superannuated
- These old jeans are my most comfortable pair.
[ترجمه 😘😘😘] این شلوار جین کهنه من است|
[ترجمه لیلا ( مترجم)] این شلوار جین کهنه، راحت ترین شلوار من است.|
[ترجمه گوگل] این شلوار جین قدیمی راحت ترین جفت من است[ترجمه ترگمان] این شلوار جین کهنه most من هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: of a time past; former.
• مترادف: bygone, former, past, previous, prior
• متضاد: current, modern, new, newfangled
• مشابه: antique, earlier, elder, olden
• مترادف: bygone, former, past, previous, prior
• متضاد: current, modern, new, newfangled
• مشابه: antique, earlier, elder, olden
- The old methods of farming were more laborious and less effective.
[ترجمه گوگل] روش های قدیمی کشاورزی پر زحمت تر و کمتر موثر بودند
[ترجمه ترگمان] روش های قدیمی کشاورزی سخت تر و کم تر موثر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] روش های قدیمی کشاورزی سخت تر و کم تر موثر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: of a long acquaintance.
• مترادف: lasting, longstanding, longtime
• متضاد: new
• مشابه: age-old, enduring, long-lived, time-honored
• مترادف: lasting, longstanding, longtime
• متضاد: new
• مشابه: age-old, enduring, long-lived, time-honored
- We're old friends and feel very comfortable with each other.
[ترجمه گوگل] ما دوستان قدیمی هستیم و با یکدیگر احساس راحتی می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما دوست های قدیمی هستیم و با هم خیلی احساس راحتی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما دوست های قدیمی هستیم و با هم خیلی احساس راحتی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: having or showing the characteristics of advanced age.
• مترادف: aged, aging
• متضاد: young, youthful
• مشابه: decrepit, elderly, grizzled, hoary, venerable
• مترادف: aged, aging
• متضاد: young, youthful
• مشابه: decrepit, elderly, grizzled, hoary, venerable
- These old bones easily break.
[ترجمه الینا عبدالهی] قدیمی ، کهنه|
[ترجمه گوگل] این استخوان های قدیمی به راحتی می شکنند[ترجمه ترگمان] این استخون های قدیمی به راحتی میشکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: used familiarly to indicate irritation, affection, or other feeling.
• مترادف: dear
• مشابه: damn, darned
• مترادف: dear
• مشابه: damn, darned
- Hey, old man! Why didn't you come with us to the club last night?
[ترجمه گوگل] هی پیرمرد! چرا دیشب با ما به باشگاه نیامدی؟
[ترجمه ترگمان] ! هی، پیرمرد چرا دیشب با ما نیومدی کلوب؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ! هی، پیرمرد چرا دیشب با ما نیومدی کلوب؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Why, you old rascal!
[ترجمه گوگل] چرا، ای پیرمرد فاسد!
[ترجمه ترگمان] ای حقه باز پیر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ای حقه باز پیر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: having lived or existed for a specified amount of time (often used in combination).
- Our house is fifty years old.
[ترجمه یه کنکوری] خانه ی ما برای پنجاه سال پیش است .|
[ترجمه لیلا ( مترجم)] خانه ی ما پنجاه سال قدمت دارد.|
[ترجمه گوگل] خانه ما پنجاه ساله است[ترجمه ترگمان] خانه ما پنجاه سال دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has a three-week-old baby.
[ترجمه گوگل] او یک نوزاد سه هفته ای دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه بچه ۳ ساله داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون یه بچه ۳ ساله داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: oldish (adj.), oldness (n.)
مشتقات: oldish (adj.), oldness (n.)
• (1) تعریف: (used with a pl. verb) older persons collectively (usu. prec. by "the").
• مترادف: aged, senior citizens
• متضاد: young
• مشابه: golden agers, retirees
• مترادف: aged, senior citizens
• متضاد: young
• مشابه: golden agers, retirees
- My grandfather often said that the old are forgotten about.
[ترجمه گوگل] پدربزرگم اغلب می گفت که قدیمی ها فراموش شده اند
[ترجمه ترگمان] پدربزرگ من اغلب می گفت که گذشته ها را فراموش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدربزرگ من اغلب می گفت که گذشته ها را فراموش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a person or animal of a designated age or age group (used in combination).
- They have a six-year-old and a toddler.
[ترجمه گوگل] آنها یک کودک شش ساله و یک کودک نوپا دارند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک کودک شش ساله و یک کودک نوپا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها یک کودک شش ساله و یک کودک نوپا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: old things in general (usu. prec. by "the").
• متضاد: new
• متضاد: new
- I always prefer the old to the new.
[ترجمه گوگل] من همیشه قدیمی را به جدید ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان] من همیشه این کهنه را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من همیشه این کهنه را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید