صفت ( adjective )
مشتقات: obviously (adv.), obviousness (n.)
مشتقات: obviously (adv.), obviousness (n.)
• (1) تعریف: easily understood, recognized, or seen; apparent.
• مترادف: apparent, clear, evident, manifest, patent, plain, unmistakable, visible
• متضاد: abstruse, hidden, imperceptible, obscure
• مشابه: bald, bare, barefaced, clear-cut, comprehensible, conspicuous, decisive, distinct, flagrant, flaming, glaring, gross, ostensible, outstanding, overt, prominent, self-evident, surface, tangible, understandable
• مترادف: apparent, clear, evident, manifest, patent, plain, unmistakable, visible
• متضاد: abstruse, hidden, imperceptible, obscure
• مشابه: bald, bare, barefaced, clear-cut, comprehensible, conspicuous, decisive, distinct, flagrant, flaming, glaring, gross, ostensible, outstanding, overt, prominent, self-evident, surface, tangible, understandable
- It was obvious from his manner that he was uncomfortable and embarrassed.
[ترجمه A.A] از رفتارش معلوم بود که ناراحت و دستپاچه شده بود|
[ترجمه Scorpion] از رفتارش معلوم بود که ناراحت و خجالت زده است|
[ترجمه گوگل] از رفتارش معلوم بود که ناراحت و خجالت زده است[ترجمه ترگمان] از رفتارش معلوم بود که ناراحت و ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I thought the answer was quite obvious, but many students were puzzled.
[ترجمه گوگل] من فکر می کردم که پاسخ کاملا واضح است، اما بسیاری از دانش آموزان متحیر بودند
[ترجمه ترگمان] فکر کردم جواب کاملا واضح است، اما بسیاری از دانش اموزان گیج بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فکر کردم جواب کاملا واضح است، اما بسیاری از دانش اموزان گیج بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll recognize the library when you see it; it's quite obvious when you walk down that block.
[ترجمه گوگل] وقتی کتابخانه را دیدید، آن را تشخیص خواهید داد وقتی از آن بلوک پایین می روید کاملاً واضح است
[ترجمه ترگمان] وقتی آن را می بینید، کتابخانه را خواهید شناخت؛ کاملا واضح است که شما در آن بلوک قدم می زنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی آن را می بینید، کتابخانه را خواهید شناخت؛ کاملا واضح است که شما در آن بلوک قدم می زنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having no subtlety; transparent.
• مترادف: blatant, transparent
• متضاد: subtle
• مشابه: blunt, broad, conspicuous, crude, explicit, flagrant, glaring, gross, overt, patent
• مترادف: blatant, transparent
• متضاد: subtle
• مشابه: blunt, broad, conspicuous, crude, explicit, flagrant, glaring, gross, overt, patent
- Her jokes were too obvious to be funny.
[ترجمه زینب سرآمد] لطیفه های او پیش پا افتاده تر از آن بودند که با مزه باشند.|
[ترجمه گوگل] شوخی های او خیلی واضح بود که خنده دار نباشد[ترجمه ترگمان] شوخی های او بیش از حد واضح بود که خنده دار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید