observance

/əbˈzɜːrvəns//əbˈzɜːvəns/

معنی: مراعات، رعایت
معانی دیگر: پیروی (از)، پاس، برگزاری، رسم (رسوم یا مراسم)، تشریفات، (قدیمی) احترام، بزرگداری، تکریم، (کلیسای کاتولیک) مقررات گروه مذهبی یا صومعه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: compliance or obedience.
مترادف: adherence, compliance, obedience
متضاد: breach, nonobservance, violation
مشابه: accordance, conformity, execution, formality, observation

- The school demands strict observance of the rules.
[ترجمه نیما وکیل زاده] این مدرسه خواستار رعایت دقیق ( سفت و سخت ) قوانین می باشد.
|
[ترجمه گوگل] مدرسه خواستار رعایت دقیق قوانین است
[ترجمه ترگمان] این مدرسه ملزم به رعایت دقیق قوانین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: celebration; keeping.
مترادف: celebration, keeping
متضاد: nonobservance
مشابه: performance

- The banks will be closed in observance of the national holiday.
[ترجمه گوگل] بانک ها به مناسبت تعطیلات ملی تعطیل خواهند بود
[ترجمه ترگمان] بانک ها در روز تعطیلی ملی بسته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a particular rite; ritual; custom.
مترادف: custom, practice, rite, ritual
مشابه: celebration, ceremonial, ceremony, convention, exercise, formality, habit, service

- Prayer is a religious observance.
[ترجمه گوگل] نماز یک ادای دین است
[ترجمه ترگمان] نماز یک مراسم مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the process or an instance of watching; observation.
مترادف: observation
مشابه: discernment, espial, examination, scrutiny

- She did not notice his observance of her.
[ترجمه گوگل] او متوجه توجه او به او نشد
[ترجمه ترگمان] توجه او را به خود جلب نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the observance of laws
رعایع قوانین

2. the observance of norooz ceremonies
برگزاری مراسم نوروز

3. a blind observance of convention
پیروی کورکورانه از عرف

4. the strict observance of the law
پیروی بی چون و چرا از قانون

5. religious in his observance of rules of health
وسواسی در پیروی از قواعد بهداشت

6. The company holds its people to strict observance of that code.
[ترجمه گوگل]این شرکت افراد خود را به رعایت دقیق آن کد ملزم می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت مردم خود را به رعایت دقیق این قانون نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. an advocate of strict observance of ritualistic forms.
[ترجمه گوگل]طرفدار رعایت دقیق اشکال تشریفاتی
[ترجمه ترگمان]یک مدافع رعایت دقیق اشکال ritualistic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The speaker advocated a less austere observance of the sabbath.
[ترجمه گوگل]سخنران از رعایت سختگیرانه روز سبت حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]سخنگو از مراقبت کم تر از روز سبت حمایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The speaker advocated a less austere observance of the Sabbath.
[ترجمه گوگل]سخنران از رعایت سختگیرانه روز سبت حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]سخنگو از رعایت austere روز سبت حمایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now that religious observance was officially discouraged only a few hundred worshippers were present.
[ترجمه گوگل]اکنون که مراسم مذهبی رسماً متوقف شده بود، تنها چند صد نمازگزار حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]اکنون که رعایت آن رسما منع شده بود، تنها چند صد نفر از نمازگزاران در این مراسم حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Observance of reasonable guidelines designed to encourage increased and profitable participation by Network members in cross-border transactions.
[ترجمه گوگل]رعایت دستورالعمل های معقول طراحی شده برای تشویق مشارکت بیشتر و سودآور اعضای شبکه در معاملات برون مرزی
[ترجمه ترگمان]Observance دستورالعمل های منطقی طراحی شده برای تشویق مشارکت فزاینده و سودآور توسط اعضای شبکه در معاملات فرامرزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The stock market was closed Monday in observance of the Martin Luther King holiday.
[ترجمه گوگل]بازار سهام روز دوشنبه به مناسبت تعطیلات مارتین لوتر کینگ تعطیل شد
[ترجمه ترگمان]بازار سهام روز دوشنبه بسته به روز تعطیلی مارتین لوتر تعطیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Meticulous observance of constitutional principle is to be tempered by regard for political effectiveness.
[ترجمه گوگل]رعایت دقیق اصل قانون اساسی باید با توجه به اثربخشی سیاسی تعدیل شود
[ترجمه ترگمان]رعایت اصول قانون اساسی باید با توجه به اثربخشی سیاسی تعدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indeed the whole issue of Sabbath observance could be set for a return to fashion.
[ترجمه گوگل]در واقع، کل موضوع برگزاری سبت را می توان برای بازگشت به مد تنظیم کرد
[ترجمه ترگمان]در واقع کل مساله بزرگداشت روز سبت می تواند برای بازگشت به مد تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مراعات (اسم)
assistance, consideration, regard, observance, heed

رعایت (اسم)
regard, observance, heed, observation

انگلیسی به انگلیسی

• act of keeping religious laws; act of keeping the biblical commandments; strictness; ritual, ceremony
the observance of a law or custom is the practice of obeying or following it.

پیشنهاد کاربران

religious observance
فرایض دینی، ، مراسم دینی
اداء فرائض. انجام تکالیف. مراعات.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : observe
اسم ( noun ) : observance / observation / observer / observatory
صفت ( adjective ) : observant / observable / observational
قید ( adverb ) : observably
بزرگداشت
پیروی، رعایت، رسم و رسوم، مراسم
رعایت، رسوم، مراسم، تشریفات، برگزاری

بپرس