1. 'I'll go for you,' she said, obligingly.
[ترجمه رابرت] اون متواضعانه گفت: من به خاطر شما میرم ( منظورش اینه که میرم فلان کار رو بکنم ، میخواد بره چیکار کنه دیگه مشخص نیست چون مکالمه قبلی گفته نشده )|
[ترجمه گوگل]او با اجبار گفت: "من به دنبال تو خواهم رفت "[ترجمه ترگمان]او به آرامی گفت: من برای شما خواهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They had obligingly reserved a room for me.
[ترجمه رابرت] اونا متواضعانه ( خاشعانه ) یک اتاق برای من رزور کردن.|
[ترجمه مریم سالک زمانی] از سر لطف و محبت، اتاقی برایم رزرو کرده بودند.|
[ترجمه گوگل]اجباراً یک اتاق برای من رزرو کرده بودند[ترجمه ترگمان]آن ها ناچار شدند اتاقی برای من رزرو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The other mare obligingly took little interest in the proceedings - until the Beirut-Sharjah leg.
[ترجمه گوگل]مادیان دیگر اجباراً علاقه چندانی به دادرسی نداشت - تا اینکه پای بیروت- شارجه
[ترجمه ترگمان]مادیان دیگر مجبور شد تا این روند را تا زمانی که پای شارجه - شارجه برگزار شود، انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مادیان دیگر مجبور شد تا این روند را تا زمانی که پای شارجه - شارجه برگزار شود، انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The slugs obligingly congregate beneath the citrus dome and can be gathered for disposal.
[ترجمه گوگل]راب ها اجباراً در زیر گنبد مرکبات جمع می شوند و می توان آنها را برای دفع جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]حلزون ها در زیر گنبد مرکبات جمع می شوند و می توانند برای دفع گرد هم آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حلزون ها در زیر گنبد مرکبات جمع می شوند و می توانند برای دفع گرد هم آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The federal government obligingly constructed logging roads into the wildernesses at public expense to accommodate the trucks and men and machinery.
[ترجمه گوگل]دولت فدرال اجباراً جاده های قطع درختان را با هزینه عمومی برای جا دادن کامیون ها و افراد و ماشین آلات در بیابان ها ساخت
[ترجمه ترگمان]دولت فدرال به این ترتیب با هزینه عمومی برای جای دادن کامیون ها و ماشین ها و ماشین آلات، احداث جاده ها را به the هزینه عمومی تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دولت فدرال به این ترتیب با هزینه عمومی برای جای دادن کامیون ها و ماشین ها و ماشین آلات، احداث جاده ها را به the هزینه عمومی تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A grass snake swimming obligingly from island to bank in full view of watchers.
[ترجمه گوگل]یک مار چمنی که با اجبار از جزیره ای به ساحل دیگر در مقابل دیدگان ناظران شنا می کند
[ترجمه ترگمان]یک مار علف با نگاهی پر از مراقبان از جزیره به ساحل دیگر شنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک مار علف با نگاهی پر از مراقبان از جزیره به ساحل دیگر شنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Obligingly it had allowed time for everyone to note its zig-zag back stripe ending with the V on its head.
[ترجمه گوگل]اجباراً به همه فرصت داده بود تا نوار پشتی زیگزاگ آن را که با V روی سرش ختم میشد، یادداشت کنند
[ترجمه ترگمان]پس از آن به هر کسی فرصت داده بود تا خط back - را که به سرش ختم می شد، یادداشت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از آن به هر کسی فرصت داده بود تا خط back - را که به سرش ختم می شد، یادداشت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If the prey obligingly offers itself as an immobilised piece of meat, what advantage does it gain?
[ترجمه گوگل]اگر طعمه اجباراً خود را به عنوان یک تکه گوشت بی حرکت عرضه کند، چه مزیتی به دست می آورد؟
[ترجمه ترگمان]اگر طعمه خود را به عنوان یک تکه گوشت تثبیت شده خود عرضه کند، چه مزیت دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر طعمه خود را به عنوان یک تکه گوشت تثبیت شده خود عرضه کند، چه مزیت دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Wexford found the lead, obligingly left by Sheila in a prominent position on top of the refrigerator.
[ترجمه گوگل]وکسفورد برتری را پیدا کرد و شیلا اجباراً در موقعیتی برجسته بالای یخچال رها کرد
[ترجمه ترگمان]Wexford این سرب را پیدا کرد و obligingly را در جایگاه برجسته ای در بالای یخچال جای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Wexford این سرب را پیدا کرد و obligingly را در جایگاه برجسته ای در بالای یخچال جای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There was a piano and Charlie obligingly played dance music so the girls could charleston.
[ترجمه گوگل]یک پیانو بود و چارلی با اجبار موسیقی رقص می نواخت تا دخترها بتوانند چارلستون کنند
[ترجمه ترگمان]یک پیانو و چارلی ناچار بودند موسیقی برقصند تا دخترها بتوانند در چارلستون کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک پیانو و چارلی ناچار بودند موسیقی برقصند تا دخترها بتوانند در چارلستون کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I stepped back obligingly and let him heft the box up off the floor and carry it to my car.
[ترجمه گوگل]با اجبار عقب رفتم و به او اجازه دادم جعبه را از روی زمین بلند کند و به ماشینم ببرد
[ترجمه ترگمان]من ناچار شدم از روی زمین بلند شوم و جعبه را از روی زمین بلند کنم و آن را به ماشین خودم حمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من ناچار شدم از روی زمین بلند شوم و جعبه را از روی زمین بلند کنم و آن را به ماشین خودم حمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Another is expressing controversial opinions, so we obligingly lined up a few that focus on guitars and amps . . . .
[ترجمه گوگل]دیگری در حال بیان نظرات بحث برانگیز است، بنابراین ما اجباراً تعدادی را ردیف کردیم که بر روی گیتار و آمپر تمرکز دارند
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر بیان نظرات بحث برانگیز است، بنابراین ما مجبور شدیم تعداد کمی از تمرکز بر روی گیتار و تقویت کننده را ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر بیان نظرات بحث برانگیز است، بنابراین ما مجبور شدیم تعداد کمی از تمرکز بر روی گیتار و تقویت کننده را ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Thereafter the reaction occurs obligingly every time they eat the food - but the response is a psychogenic one.
[ترجمه گوگل]پس از آن، هر بار که غذا را می خورند، واکنش اجباری رخ می دهد - اما واکنش یک واکنش روان زا است
[ترجمه ترگمان]از آن پس، هر بار که غذا را می خورند، این واکنش به تدریج رخ می دهد - اما واکنش یکی از آنهاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از آن پس، هر بار که غذا را می خورند، این واکنش به تدریج رخ می دهد - اما واکنش یکی از آنهاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Obligingly, I did, and he fiddled with the lock.
[ترجمه گوگل]از روی اجبار این کار را کردم و او با قفل کمانچه زد
[ترجمه ترگمان]من این کار رو کردم و اون با قفل ور رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من این کار رو کردم و اون با قفل ور رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Hung - chien relaxed somewhat and said obligingly, " There's always trouble with mail between the interior and Shanghai.
[ترجمه گوگل]هونگ چین تا حدودی آرام شد و با اجبار گفت: "همیشه مشکل پست بین فضای داخلی و شانگهای وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هانگ (chien)کمی آرام گرفت و با مهربانی گفت: \" همیشه با پست بین داخل و شانگهای مشکل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هانگ (chien)کمی آرام گرفت و با مهربانی گفت: \" همیشه با پست بین داخل و شانگهای مشکل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید