اسم جمع ( plural noun )مشتقات: nuts-and-bolts (adj.)
• : تعریف: (informal) the basic, practical elements or aspects of something; essentials. • مشابه: basic
جمله های نمونه
1. He's more concerned about the nuts and bolts of location work.
[ترجمه رضا ابراهیمی] او بیشتر نگران گیر و گور کار موقعیتی است .
|
[ترجمه گوگل]او بیشتر نگران پیچ و مهره های محل کار است [ترجمه ترگمان]او بیشتر نگران مهره ها و پیچ کار محل کار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. When it came to the nuts and bolts of running a business, he was clearly unable to cope.
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت به کار و پیچ و مهره های اداره یک کسب و کار رسید، او به وضوح قادر به مقابله با آن نبود [ترجمه ترگمان]وقتی به پیچ و مهره کار رسید، به روشنی قادر به کنار آمدن نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. These nuts and bolts hold the wheels on.
[ترجمه گوگل]این مهره ها و پیچ ها چرخ ها را نگه می دارند [ترجمه ترگمان]این nuts و bolts چرخ ها را روی زمین نگه می دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Nuts and bolts are used to hold pieces of machinery together.
[ترجمه گوگل]مهره و پیچ و مهره برای نگه داشتن قطعات ماشین آلات در کنار هم استفاده می شود [ترجمه ترگمان]مهره ها و مهره ها برای نگهداری قطعات ماشین آلات به کار می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The rugged manly types on the scaffolding flung nuts and bolts at them.
[ترجمه گوگل]گونه های ناهموار مردانه روی داربست مهره ها و پیچ ها را روی آنها پرتاب می کند [ترجمه ترگمان]انواع نیرومند مردانه در داربست، پیچ و مهره و پیچ و مهره را به سوی آن ها پرتاب می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The cultural-ideological practices are the nuts and bolts and the glue that hold the system together.
[ترجمه گوگل]رویههای فرهنگی-ایدئولوژیک، مهرهها و چسبهایی هستند که سیستم را به هم متصل میکنند [ترجمه ترگمان]شیوه های فرهنگی - ایدئولوژیکی مهره ها و مهره هایی هستند که سیستم را با هم نگه می دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He did pioneering work in figuring out the nuts and bolts of sustainability.
[ترجمه گوگل]او کار پیشگامانه ای در کشف مهره ها و پیچ های پایداری انجام داد [ترجمه ترگمان]او در محاسبه پیچ و مهره پایداری کار پیشرو انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Can you teach me the nuts and bolts of building a toolshed?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید پیچ و مهره های ساخت یک سطل ابزار را به من آموزش دهید؟ [ترجمه ترگمان]می تونی به من دیوونه و bolts ساختن یه کارگاه رو یاد بدی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He doesn't know the nuts and bolts of our accounting system.
[ترجمه گوگل]او مهره های سیستم حسابداری ما را نمی شناسد [ترجمه ترگمان]او مهره ها و مهره ها را از سیستم حسابداری ما نمی داند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You have to study the nuts and bolts of English grammar.
[ترجمه گوگل]شما باید نکات گرامر انگلیسی را مطالعه کنید [ترجمه ترگمان]باید مهره ها و پیچ ها دستور زبان انگلیسی را مطالعه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Remove all nuts and bolts from cover plate and take off plate.
[ترجمه گوگل]تمام مهرهها و پیچها را از صفحه پوشش جدا کرده و صفحه را بردارید [ترجمه ترگمان]همه مهره ها و مهره ها را از بشقاب بردارید و بشقاب بردارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Now let's get to the nuts and bolts of actually collimating your reflector.
[ترجمه گوگل]حالا بیایید به مهره ها و پیچ ها و پیچ و مهره های واقعی همسو شدن بازتابنده شما برسیم [ترجمه ترگمان]حال بیایید به مهره ها و مهره هایی که در واقع رفلکتور شماست، برسیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She has invented a nifty little gadget for undoing stubborn nuts and bolts.
[ترجمه گوگل]او یک ابزار کوچک زیبا برای باز کردن مهره ها و پیچ های سرسخت اختراع کرده است [ترجمه ترگمان]او یک ابزار بسیار زیرکانه را اختراع کرده است که مهره ها و مهره ها را درهم می شکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I can drive a car but I don't know anything about the nuts and bolts.
[ترجمه گوگل]من می توانم ماشین سواری کنم اما در مورد پیچ و مهره چیزی نمی دانم [ترجمه ترگمان]من می توانم یک ماشین برونم، اما چیزی در مورد فندق و پیچ ها نمی دانم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The machines start to wear down, they don't make as many nuts and bolts as they used to.
[ترجمه گوگل]ماشینها شروع به فرسودگی میکنند، آنها مانند گذشته پیچ و مهره نمیسازند [ترجمه ترگمان]ماشین هایی که شروع به فرسایش می کنند، به اندازه گذشته پیچ و مهره زیادی ایجاد نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• basic parts, fundamental facts
پیشنهاد کاربران
Details= Basic component of something جزئیات - زیر وبم
I don't need to know the nuts and bolts of how the computer works
[درس تخصصی کاربرد تعبیر ها و اصطلاح ها در ترجمه] اصل مطلب Example: Go to the nuts and bolts سراغ اصل مطلب رفتن
[درس تخصصی کاربرد تعبیرها و اصطلاحات در ترجمه] سراغ اصل مطلب رفتن
the nuts and bolts
the practical facts about a particular thing, rather than theories or ideas about it: When it came to the nuts and bolts of running a business, he was clearly unable to cope. داده ها یا اطلاعات عملی و واقعی، آنچه عملا درحال حاضر از چیزی در دست وجود دارد