novelty

/ˈnɑːvəlti//ˈnɒvlti/

معنی: چیز تازه، تازگی، نوظهوری، چیز نو
معانی دیگر: نورسیدگی، نوپایی، هرچیز تازه، چیز بدیع، چیز بی سابقه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: novelties
(1) تعریف: the quality of being strikingly new or unusual.
مترادف: originality
مشابه: freshness, newness, peculiarity, rarity, singularity, surprise, unconventionality, uniqueness

(2) تعریف: a new or different thing or occurrence.
مشابه: anomaly, change, craze, fad, innovation, introduction, oddity, originality, peculiarity, surprise

(3) تعریف: a small, unusual article sold mainly for amusement.
مترادف: curio, curiosity, gimcrack
مشابه: bauble, bibelot, doodad, gadget, gewgaw, knickknack, oddity, trinket

- cards, masks, rubber eggs, and other novelties
[ترجمه گوگل] کارت ها، ماسک ها، تخم مرغ های لاستیکی، و چیزهای جدید دیگر
[ترجمه ترگمان] کارت ها، ماسک ها، تخم مرغ لاستیکی و چیزهای دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the novelty of his ideas
تازگی اندیشه های او

2. soon the novelty of living in a palace wore off
پس از اندکی زندگی در کاخ تازگی خود را از دست داد.

3. children found it a novelty and a satisfaction to work in the factory
کار کردن در کارخانه برای بچه ها تازگی داشت و موجب خشنودی آنان گردید.

4. Novelty is the great parent of pleasure.
[ترجمه عباسی] هرچیز تازه ای ، منشا عظیمی از خرسندی است
|
[ترجمه گوگل]تازگی، والد بزرگ لذت است
[ترجمه ترگمان] تبدیل به یه پدر بزرگ از لذت - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many toys have no attraction beyond their novelty value .
[ترجمه گوگل]بسیاری از اسباب بازی ها هیچ جذابیتی فراتر از ارزش جدید خود ندارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اسباب بازی ها هیچ جاذبه ای فراتر از ارزش novelty ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's a certain novelty value in this approach.
[ترجمه گوگل]ارزش جدیدی در این رویکرد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این روش یک چیز جدید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gradually, the novelty of city life began to pall.
[ترجمه گوگل]به تدریج، تازگی زندگی شهری کم رنگ شد
[ترجمه ترگمان]کم کم، تازگی زندگی شهری در حال تغییر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He wore a red nose and novelty glasses for comic effect.
[ترجمه گوگل]او یک بینی قرمز و عینک جدید برای جلوه های کمیک به چشم می زد
[ترجمه ترگمان]او بینی قرمز و عینکش را به خاطر تاثیر خنده آور پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was fun for a while, but the novelty wore off .
[ترجمه گوگل]برای مدتی سرگرم کننده بود، اما تازگی از بین رفت
[ترجمه ترگمان]برای مدتی سرگرم کننده بود، اما تازگی این کار به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then the Internet was still something of a novelty.
[ترجمه گوگل]پس از آن اینترنت هنوز چیزی جدید بود
[ترجمه ترگمان]پس اینترنت هنوز یه چیز جدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Britain in the 1950s, television had a novelty value.
[ترجمه گوگل]در بریتانیا در دهه 1950، تلویزیون ارزش جدیدی داشت
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۵۰ در بریتانیا، تلویزیون ارزش جدیدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My mother bought a novelty pen for me.
[ترجمه فرداد مسنن زاده] مادر من یک قلم تازه برای من خرید
|
[ترجمه گوگل]مادرم برای من یک خودکار جدید خرید
[ترجمه ترگمان]مامانم برام یه خودکار جدید خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I suppose it has a certain novelty value but you'll soon get bored of it.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ارزش تازگی خاصی دارد، اما به زودی از آن خسته خواهید شد
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم ارزش خاصی دارد، اما به زودی از آن خسته می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Novelty value may be a part of it, but the real reason people like our paper is that it speaks the truth.
[ترجمه گوگل]ارزش تازگی ممکن است بخشی از آن باشد، اما دلیل واقعی که مردم مقاله ما را دوست دارند این است که حقیقت را بیان می کند
[ترجمه ترگمان]ارزش تازگی ممکن است بخشی از آن باشد، اما دلیل واقعی افرادی که مقاله ما را دوست دارند این است که آن حقیقت را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tourists are still a novelty on this remote island.
[ترجمه گوگل]گردشگران هنوز هم در این جزیره دور افتاده تازگی دارند
[ترجمه ترگمان]توریست ها هنوز در این جزیره دور افتاده یک چیز جدید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز تازه (اسم)
innovation, novelty

تازگی (اسم)
verdancy, novelty, maidenhood, recency

نوظهوری (اسم)
novelty

چیز نو (اسم)
novelty

انگلیسی به انگلیسی

• innovation; something new; discovery
novelty is the quality of being different and unusual.
a novelty is something that is new and therefore interesting.
a novelty is also a cheap, unusual object sold as a gift or as a souvenir.

پیشنهاد کاربران

نوین
یافته جدیدی را برای اولین بار مطرح کردن ، حرف تازه ای برای گفتن داشتن ( به ویژه در مقالات Original )
برای اشاره به اسباب بازی های ارزون قیمت که معمولا هدیه داده میشن از این کلمه استفاده می کنند.
بی بدیل
✅تازگی
✅جدیدی، جدیدبودگی
✅نوینی، نوین بودگی
. E. g
The `10 specific values are self - direction ( including freedom of thought or action ) , stimulation ( need for thrills, 💥novelty💥, change ) , hedonism, achievement, power, security, tradition, benevolence and universalism ( seeking welfare for all people and the environment )
...
[مشاهده متن کامل]

تازگی
نو بودن
Newness
Freshness
Recency
زرق و برق، تازگی
The novelty of these toys soon wore off and the children became bored with them.
خرت و پرت، خورده جات
پدیده عجیب و غریب
Tourists are still a novelty on this remote island.
نوآوری
ابداع
ابتکار
نوجویی
خبر ( به ویژه در شکل جمع )
کیفیت متفاوت و غیرمعمول بودن / چیز بی سابقه
جدیدی، جدیدبودگی، نوینی، نوین بودگی، طراوت، تروتازگی، تاخر، غرابت، ناشناختگی
بداعت
{برق - الکترونیک} = نوآوری - ابداع - تازگی - تفاوت منحصر به فرد
غرابت، تجربه نو، چیز کوچک، هدیه کوچک، اسباب بازی، عروسک کوچک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس