noumenon


معنی: مجرد، وجود مجرد
معانی دیگر: (فلسفه ی کانت) بود، ذات، شی فی نفسه، ذات معقول، فلسفه کانت مجرد، معقولات، معنویات

جمله های نمونه

1. Noumenon is the basic component of background surroundings by the essential inner connection between them.
[ترجمه گوگل]Noumenon جزء اصلی محیط های پس زمینه به واسطه ارتباط درونی ضروری بین آنها است
[ترجمه ترگمان]noumenon جز اصلی محیط پس زمینه با اتصال داخلی اصلی بین آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The noumenon of cosmic inventory is also the noumenon of poem, so the greatness of Chinese poetics based on Confucianism and Taoism depends on natural conscience. Mr.
[ترجمه گوگل]نام موجودی کیهانی نیز نام شعر است، بنابراین عظمت شعر چینی مبتنی بر کنفوسیوس و تائوئیسم به وجدان طبیعی بستگی دارد آقای
[ترجمه ترگمان]The گنجینه کیهانی نیز the شعر است، بنابراین عظمت شعر چینی براساس Confucianism و Taoism به وجدان طبیعی بستگی دارد آقای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fable is figure of speech, including noumenon and implication. Zhuangzi's fables are no ( exception ).
[ترجمه گوگل]افسانه شکل گفتار است، شامل اسم و مفهوم است افسانه های ژوانگزی (استثنا) نیستند
[ترجمه ترگمان]افسانه، شکل گفتاری، از جمله noumenon و مفهوم است افسانه Zhuangzi (استثنا)نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The language makes the noumenon to become two parts and mean while obstructs another, too.
[ترجمه گوگل]زبان اسم را به دو قسمت و معنی تبدیل می کند در حالی که مانع دیگری نیز می شود
[ترجمه ترگمان]این زبان باعث می شود که noumenon به دو قسمت تبدیل شود و در حالی که مانع دیگری نیز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The noumenon of a discipline is the u ltim ate foundation for its existence and development.
[ترجمه گوگل]نام یک رشته، پایه اصلی وجود و توسعه آن است
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی یک نظم، پایه و اساس برای وجود و توسعه آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The aesthetic thought taking'imagination'as noumenon always has held the leading position in China.
[ترجمه گوگل]اندیشه زیبایی‌شناختی که «تخیل» را به‌عنوان اسم نام می‌برد، همیشه در چین جایگاه پیشرو داشته است
[ترجمه ترگمان]این تفکر زیبایی شناختی با استفاده از noumenon همواره جایگاه پیشرو در چین را در خود جای داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Taiji, which is not only the nature noumenon but also the nature modality, is the tiptop category to unionize the idea of Yinyang and Wuxing.
[ترجمه گوگل]تایجی، که نه تنها نام طبیعت است، بلکه مدالیت طبیعت نیز محسوب می‌شود، مقوله‌ای برتر برای اتحاد ایده یین یانگ و ووکینگ است
[ترجمه ترگمان]Taiji، که نه تنها ماهیت noumenon بلکه ماهیت ماهیت ویژگی است، طبقه بالایی است که ایده Yinyang و Wuxing را unionize می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Aesthics authority is depriving noumenon of aesthetic confidence.
[ترجمه گوگل]اقتدار زیبایی‌شناسی، اعتماد زیبایی‌شناختی را سلب می‌کند
[ترجمه ترگمان]مرجعیت معنوی، عدم اعتماد به نفس زیبایی شناختی را محروم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The essence of Descartes'general doubt is not noumenon doubt but methodological one.
[ترجمه گوگل]جوهر شک عمومی دکارت شک اسمی نیست، بلکه یک شک روش شناختی است
[ترجمه ترگمان]اساس شک و تردید دکارت هیچ شکی نیست، بلکه روش روش شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The noumenon part narrates the rhythm main structure rule of"Modal rhythm", "Mensural rhythm"and"Isorhythmic", moreover each chapter briefly summarizes the main body content.
[ترجمه گوگل]بخش نومن، قاعده ساختار اصلی ریتم «ریتم مدال»، «ریتم قاعدگی» و «هم‌ریتم» را روایت می‌کند، علاوه بر این، هر فصل به طور خلاصه محتوای بدنه اصلی را خلاصه می‌کند
[ترجمه ترگمان]بخش noumenon، ریتم اصلی ساختار اصلی آهنگ \"ریتم Modal\"، \"ریتم Mensural\" و \"Isorhythmic\" را تعریف می کند، علاوه بر این، هر فصل به طور خلاصه محتوای اصلی بدن را خلاصه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The second part dwells on the literary noumenon including structural ontology and literary essence.
[ترجمه گوگل]بخش دوم به نام ادبی شامل هستی شناسی ساختاری و جوهر ادبی می پردازد
[ترجمه ترگمان]بخش دوم به the ادبی از جمله هستی شناسی ساختاری و جوهر ادبی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both of the noumenon and metaphor object have deep characteristic are similar and alike in spirit.
[ترجمه گوگل]مفعول اسمی و استعاره هر دو ویژگی عمیقی دارند و از نظر روحی شبیه هم هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو جسم noumenon و metaphor دارای مشخصه عمیقی هستند و دارای روحیه ای یک سان و یک سان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. While in Confucian ontology, noumenon cannot exist without appearance and Faramita cannot be independent of temporality.
[ترجمه گوگل]در حالی که در هستی شناسی کنفوسیوس، نومنون بدون ظاهر نمی تواند وجود داشته باشد و فرامیتا نمی تواند مستقل از موقت باشد
[ترجمه ترگمان]در حالی که در هستی شناسی کنفوسیوسی، noumenon بدون حضور وجود ندارند و Faramita نمی تواند مستقل از زودگذری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The perception noumenon, possibility, identity and creation of art constitute the basic structure of the study.
[ترجمه گوگل]نام ادراک، امکان، هویت و آفرینش هنر، ساختار اساسی مطالعه را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]ادراک، امکان، هویت و خلق هنری ساختار اصلی مطالعه را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجرد (اسم)
noumenon

وجود مجرد (اسم)
noumenon

پیشنهاد کاربران

بپرس