اسم ( noun )
• (1) تعریف: an idea, opinion, or view.
• مترادف: idea, thought, view
• مشابه: abstraction, assumption, belief, concept, conviction, impression, opinion
• مترادف: idea, thought, view
• مشابه: abstraction, assumption, belief, concept, conviction, impression, opinion
- The notion that the earth moved around the sun was unacceptable to church leaders of the time.
[ترجمه نگار قدیریان] این تصور که زمین اطراف خورشید حرکت می کند، برای رهبران کلیسا قابل قبول نبود.|
[ترجمه مهرشاد] این تصور که زمین به دور خورشید میچرخد در آن زمان برای رهبران کلیسا غیر قابل قبول بود|
[ترجمه گوگل] این تصور که زمین به دور خورشید حرکت می کند برای رهبران کلیسا آن زمان غیرقابل قبول بود[ترجمه ترگمان] این تصور که زمین اطراف خورشید حرکت می کند برای رهبران کلیسا قابل قبول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a general or ill-formed idea.
• مترادف: concept, idea
• مشابه: abstraction
• مترادف: concept, idea
• مشابه: abstraction
- I have some notions about teaching that I'd like to develop and put into practice.
[ترجمه Ashkan] من ایده هایی راجع به آموزش دارم که مایلم آن ها را بسط داده و به اجرا در بیاورم.|
[ترجمه گوگل] من مفاهیمی در مورد تدریس دارم که میخواهم آنها را توسعه دهم و در عمل به کار ببرم[ترجمه ترگمان] من ایده هایی درباره آموزش دارم که دوست دارم توسعه بدهم و عملی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a fanciful idea or impulse.
• مترادف: abstraction, conceit, crotchet, fancy, idea, kink, whim, whimsy
• مشابه: caprice, dream, eccentricity, humor, vagary
• مترادف: abstraction, conceit, crotchet, fancy, idea, kink, whim, whimsy
• مشابه: caprice, dream, eccentricity, humor, vagary
- I suddenly had a notion to go out and buy myself a dog.
[ترجمه گوگل] ناگهان فکر کردم بیرون بروم و برای خودم سگ بخرم
[ترجمه ترگمان] ناگهان فکری به ذهنم رسید که بروم و یک سگ بخرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ناگهان فکری به ذهنم رسید که بروم و یک سگ بخرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید