اسم ( noun )
عبارات: compare notes, take note of
عبارات: compare notes, take note of
• (1) تعریف: a brief written record or reminder.
• مترادف: memo, memorandum, notation, reminder
• مشابه: chit, message, record
• مترادف: memo, memorandum, notation, reminder
• مشابه: chit, message, record
- She made a note of the appointment.
[ترجمه ♦] او یادداشتی از قرار ملاقات ایحاد کرد|
[ترجمه گوگل] او قرار ملاقات را یادداشت کرد[ترجمه ترگمان] یادداشت را یادداشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He put a note on the refrigerator to remind himself to buy milk.
[ترجمه گوگل] یادداشتی روی یخچال گذاشت تا به خودش یادآوری کند که شیر بخرد
[ترجمه ترگمان] او یادداشتی روی یخچال گذاشت تا به خودش یادآوری کند که شیر بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یادداشتی روی یخچال گذاشت تا به خودش یادآوری کند که شیر بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a short informal letter.
• مترادف: line, memo
• مشابه: letter, memorandum, missive, reply
• مترادف: line, memo
• مشابه: letter, memorandum, missive, reply
- She scribbled a quick note to her friend.
[ترجمه گوگل] او یک یادداشت سریع برای دوستش نوشت
[ترجمه ترگمان] یادداشت سریعی برای دوستش نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یادداشت سریعی برای دوستش نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a formal or official written message.
• مترادف: memorandum, message
• مشابه: communication, communiqu�, dispatch, memo, missive
• مترادف: memorandum, message
• مشابه: communication, communiqu�, dispatch, memo, missive
- a diplomatic note
[ترجمه گوگل] یک یادداشت دیپلماتیک
[ترجمه ترگمان] یک یادداشت دیپلماتیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک یادداشت دیپلماتیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (pl.) a brief written summary, explanation, or commentary on a text, idea, or event.
• مترادف: annotation, commentary, gloss
• مشابه: account, comment, footnote, marginalia, minute, outline, report, synopsis
• مترادف: annotation, commentary, gloss
• مشابه: account, comment, footnote, marginalia, minute, outline, report, synopsis
- She took a lot of notes during the lecture.
[ترجمه گوگل] او در طول سخنرانی یادداشت های زیادی گرفت
[ترجمه ترگمان] او در طول سخنرانی خیلی یادداشت برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در طول سخنرانی خیلی یادداشت برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I think there's something about that in the appendix notes.
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم چیزی در مورد آن در یادداشت های پیوست وجود دارد
[ترجمه ترگمان] فکر کنم یه چیزی در مورد اون تو آپاندیس باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فکر کنم یه چیزی در مورد اون تو آپاندیس باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a piece of printed paper that represents money, esp. actual paper currency.
• مترادف: bank note, bill, treasury note
• مشابه: certificate, currency, gold certificate, green, greenback, IOU, legal tender, money, paper money, promissory note, silver certificate, tender
• مترادف: bank note, bill, treasury note
• مشابه: certificate, currency, gold certificate, green, greenback, IOU, legal tender, money, paper money, promissory note, silver certificate, tender
- five hundred dollars in new notes
[ترجمه گوگل] پانصد دلار اسکناس جدید
[ترجمه ترگمان] پانصد دلار در یادداشت های جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پانصد دلار در یادداشت های جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: a single musical tone of a particular length, or a written symbol used to represent such a tone.
• مشابه: tone
• مشابه: tone
- The singer had some troubling reaching the high notes.
[ترجمه گوگل] این خواننده برای رسیدن به نت های بالا مشکل داشت
[ترجمه ترگمان] این خواننده برای رسیدن به یادداشت های بسیار مشکل داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این خواننده برای رسیدن به یادداشت های بسیار مشکل داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The note on the top line of the staff is F.
[ترجمه گوگل] نت روی خط بالای کارکنان F است
[ترجمه ترگمان] توجه به خط مقدم ستاد اف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] توجه به خط مقدم ستاد اف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: a slight underlying indication or suggestion.
• مترادف: hint, soup�on, suggestion, suspicion, tinge, touch, trace
• مشابه: dash, inkling, speck, sprinkle
• مترادف: hint, soup�on, suggestion, suspicion, tinge, touch, trace
• مشابه: dash, inkling, speck, sprinkle
- I detected a note of amusement in her voice.
[ترجمه گوگل] یک نت سرگرم کننده در صدای او تشخیص دادم
[ترجمه ترگمان] من در صدایش احساس سرگرمی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من در صدایش احساس سرگرمی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: eminence or importance; high reputation.
• مترادف: consequence, distinction, eminence, importance, prestige, prominence, significance
• مشابه: account, celebrity, fame, honor, regard, renown, reputation, standing, status
• مترادف: consequence, distinction, eminence, importance, prestige, prominence, significance
• مشابه: account, celebrity, fame, honor, regard, renown, reputation, standing, status
- Only people of note were invited to the reception.
[ترجمه زباری] فقط افراد برجسته به این مهمانی دعوت شده بودند.|
[ترجمه گوگل] فقط افراد قابل توجه به این پذیرایی دعوت شده بودند[ترجمه ترگمان] تنها کسانی که به دعوت نامه دعوت شده بودند دعوت شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: notes, noting, noted
حالات: notes, noting, noted
• (1) تعریف: to perceive or observe attentively.
• مترادف: mark, notice, observe, remark
• مشابه: behold, detect, perceive, see, witness
• مترادف: mark, notice, observe, remark
• مشابه: behold, detect, perceive, see, witness
- He noted a faint smile as she turned her head away.
[ترجمه زباری] وقتی که زن سر خود را به عقب برگرداند، مرد متوجه لبخند کم رنگی بر لبان او شد.|
[ترجمه گوگل] وقتی سرش را برگرداند، لبخند ضعیفی به او نشان داد[ترجمه ترگمان] وقتی سرش را برگرداند، لبخند کم رنگی بر لبش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Please note that next week's schedule has been changed.
[ترجمه گوگل] لطفا توجه داشته باشید که برنامه هفته آینده تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان] لطفا توجه داشته باشید که برنامه هفته آینده تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لطفا توجه داشته باشید که برنامه هفته آینده تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor noted that the patient's ankles were swollen.
[ترجمه گوگل] پزشک متذکر شد که مچ پاهای بیمار متورم شده است
[ترجمه ترگمان] پزشک متوجه شد که قوزک پای بیمار متورم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پزشک متوجه شد که قوزک پای بیمار متورم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make a written record or reminder of.
• مترادف: record, register
• مشابه: enter, jot, pencil, post, scribble, write
• مترادف: record, register
• مشابه: enter, jot, pencil, post, scribble, write
- He noted the time that he took each pill.
[ترجمه زباری] او زمان مصرف هر قرصی را یادداشت کرده است.|
[ترجمه گوگل] او زمان مصرف هر قرص را یادداشت کرد[ترجمه ترگمان] او متوجه زمان مصرف هر قرص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to mention; remark.
• مترادف: comment, mention, observe, remark
• مشابه: express, indicate, notice
• مترادف: comment, mention, observe, remark
• مشابه: express, indicate, notice
- "It's a lovely day for a hike," she noted cheerfully.
[ترجمه گوگل] او با خوشحالی خاطرنشان کرد: «این یک روز دوست داشتنی برای پیاده روی است
[ترجمه ترگمان] او با خوشحالی گفت: \" یک روز دوست داشتنی برای پیاده روی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با خوشحالی گفت: \" یک روز دوست داشتنی برای پیاده روی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید