• : تعریف: (informal) a snack, esp. a forbidden tidbit eaten secretly. • مشابه: bite
- She'd hidden a piece of cake for a late night nosh.
[ترجمه گوگل] او یک تکه کیک را برای یک نوش در اواخر شب پنهان کرده بود [ترجمه ترگمان] برای خوردن شام یک تکه کیک را پنهان کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل] ناهار نخوردم؛ من فقط کمی هول کردم [ترجمه ترگمان] من ناهار نخوردم، فقط یه کم زیاده روی کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's always noshing on chips at his desk.
[ترجمه Hana] او همیشه پشت میزش چیپس می خورد
|
[ترجمه گوگل] او همیشه روی میزش چیپس می خورد [ترجمه ترگمان] همیشه توی میزش چیپس می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. They serve good nosh in the cafeteria.
[ترجمه گوگل]آنها غذای خوبی را در کافه تریا سرو می کنند [ترجمه ترگمان] اونا برای خوردن شام خوب تو کافه تریا خدمت میکنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. There was lots of nosh at the party.
[ترجمه گوگل]در مهمانی نشاط زیادی وجود داشت [ترجمه ترگمان]تو مهمونی شام خوردن خیلی زیاد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She sprinkled pepper on my grub, watching me nosh.
[ترجمه Shirinbahari] او روی غذای من فلفل پاشیدوخوردن من را تماشا کرد.
|
[ترجمه گوگل]او به من فلفل پاشید و به من نگاه کرد [ترجمه ترگمان]She را روی grub ریخت و به من خیره شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I'll just have a little nosh at lunchtime, perhaps a hot dog.
[ترجمه گوگل]من فقط موقع ناهار کمی نوش می خورم، شاید یک هات داگ [ترجمه ترگمان]من فقط وقت ناهار می خورم، شاید یه سگ داغ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We'll have a nosh, then start out.
[ترجمه گوگل]ما یک نوش خواهیم داشت، سپس شروع می کنیم [ترجمه ترگمان]شام می خوریم، بعد شروع می کنیم به خوردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. My wife likes to nosh peanuts while watching TV.
[ترجمه گوگل]همسرم دوست دارد هنگام تماشای تلویزیون بادام زمینی را نوش جان کند [ترجمه ترگمان]زنم دوست داره تو تلویزیون نگاه کنه و تلویزیون ببینه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We had a great nosh - up at Bill's wedding.
[ترجمه گوگل]در مراسم عروسی بیل، حال و هوای خوبی داشتیم [ترجمه ترگمان]ما تو عروسی بیل یه شام عالی خوردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She smells strange and the nosh is tinned but it was better than nothing.
[ترجمه گوگل]بوی عجیبی می دهد و نوش قلع شده است اما بهتر از هیچ بود [ترجمه ترگمان]بوی عجیبی می دهد، اما بهتر از هیچ چیز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She likes her nosh.
[ترجمه گوگل]او نوش خود را دوست دارد [ترجمه ترگمان] اون از خوردن اون خوشش میاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Secondly, she likes her nosh.
[ترجمه گوگل]ثانیاً او نوش خود را دوست دارد [ترجمه ترگمان]دوم، اون از خوردن اون خوشش میاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There is a kind of traditional nosh in Beijing called Wandouhuang(means Yellow Bean in Chinese pronunciation).
[ترجمه گوگل]نوعی نوش سنتی در پکن به نام Wandouhuang (به معنی لوبیا زرد در تلفظ چینی) وجود دارد [ترجمه ترگمان]نوعی of سنتی در پکن به نام Wandouhuang وجود دارد (به معنای بین بردن در تلفظ چینی) [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. So skip the cheese, but be sure to nosh on something; you'll absorb less tyramine if you have food in your stomach.
[ترجمه گوگل]بنابراین از پنیر صرف نظر کنید، اما مطمئن شوید که چیزی را میل کنید اگر غذا در معده خود داشته باشید، تیرامین کمتری جذب خواهید کرد [ترجمه ترگمان]پس از پنیر صرف نظر کنید، اما مطمئن باشید که چیزی بخورید؛ اگر غذا در شکمت داشته باشید کم تر از آن جذب خواهید شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Nina never knew her neighbor Nosh knew her.
[ترجمه گوگل]نینا هرگز همسایه اش را نشناخته بود [ترجمه ترگمان]نی نا هرگز از همسایه her خبر نداشت که او را می شناسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• snack; snacking, eating (slang) (slang) eat (especially sweets) nosh is food that is ready to eat; an informal word.
پیشنهاد کاربران
to casually snacking on food throughout the day, often without sitting down for a full meal. خوردن میان وعده های گاه و بیگاه در طول روز، اغلب بدون نشستن برای خوردن یک وعده غذای کامل ریزه خواری کردن ... [مشاهده متن کامل]
مثال؛ I’ve been noshing on chips and salsa all afternoon. A person might say, “I’m not really hungry, just noshing on some cheese and crackers. ” Another might comment, “I love noshing on leftovers from last night’s dinner. ”
This term is used to refer to food or a meal, especially when it is delicious or enjoyable. It is commonly used in British slang. اصطلاح برای اشاره به غذا یا یک وعده غذایی، به خصوص زمانی که خوشمزه یا لذت بخش باشد. معمولاً در زبان عامیانه انگلیسی استفاده می شود. ... [مشاهده متن کامل]
“Let’s grab some nosh at that new restaurant. ” A person might say, “I’m craving some nosh, let’s order takeout. ” In a food blog, someone might write, “This recipe is perfect for a quick and tasty nosh. ”
Snack, A light meal - 1 2 - to eat a snack 3 - munch