nose dive

/noʊzˈdaɪv//nəʊzdaɪv/

(به ویژه قیمت یا سود) نزول شدید یا ناگهانی، افت ناگهانی، سقوط، (هواپیما و پرنده و غیره) فرود عمودی، شیرجه، سرنگونی، افت ناگهانی کردن، نزول شدید کردن، سقوط کردن، شیرجه ناگهانی در هواپیما، تنزل ناگهانی قیمت، ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sudden, steep, downward plunge of an aircraft, with the forward section pointing down.

(2) تعریف: any sudden fall or decline.
متضاد: climb
مشابه: plunge

جمله های نمونه

1. The thermometer takes a nose dive the first day of winter.
[ترجمه علی اکبر منصوری] دماسنج در اولین روز زمستان بطرف پایین حرکت می کند. / در اولین روز زمستان درجه دماسنج افت میکند.
|
[ترجمه گوگل]دماسنج در اولین روز زمستان یک شیرجه بینی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]دماسنج در اولین روز زمستان با دماغه برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Due to keen competition, his business took a nose dive.
[ترجمه علی اکبر منصوری] بخاطر رقابت شدید، کسب و کارش افت کرده/از رونق افتاده!
|
[ترجمه گوگل]با توجه به رقابت شدید، کسب و کار او به یک شیرجه بینی دست زد
[ترجمه ترگمان]با توجه به رقابت شدید، تجارتش موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The market values are in a nose dive.
[ترجمه علی اکبر منصوری] قیمت های بازار در حال سقوطند.
|
[ترجمه گوگل]ارزش های بازار در حال فرو رفتن هستند
[ترجمه ترگمان]مقادیر بازار در یک شیرجه بینی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My academic record took a nose dive, my parents were very angry about this.
[ترجمه صادق ایرانشاهی] {وقتی}سوابق تحصیلی من افت کرد، والدینم از این موضوع خیلی عصبانی شدند.
|
[ترجمه گوگل]سوابق تحصیلی من از بین رفت، والدینم از این بابت بسیار عصبانی بودند
[ترجمه ترگمان]سوابق تحصیلی من یک شیرجه بینی گرفته بود، والدینم خیلی از این موضوع عصبانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The relationship took a nose dive on May 2 when U. S. commandos staged a covert raid to kill al-Qaeda chief Osama bin Laden in a Pakistani garrison town not far from Islamabad.
[ترجمه گوگل]این رابطه در 2 مه زمانی که کماندوهای آمریکایی یک یورش مخفیانه برای کشتن اسامه بن لادن، رئیس القاعده در یکی از شهرک های پادگان پاکستانی نه چندان دور از اسلام آباد ترتیب دادند
[ترجمه ترگمان]این رابطه در ۲ ماه مه و زمانی که ایالات متحده شروع به شیرجه زدن کرد، صورت گرفت اس کماندوها عملیات سری را برای کشتن اسامه بن لادن، رئیس القاعده، در یک شهر نظامی مستقر در پاکستان، که از اسلام آباد فاصله ندارد، انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Today the stock market nose dive and dropped 25 points.
[ترجمه گوگل]امروز بازار سهام شیرجه زد و 25 واحد کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]امروزه بینی بازار سهام به ۲۵ نقطه کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But by nose dive, we mean they only saw 68% year-over-year growth during this time frame, the first month of the new year.
[ترجمه گوگل]اما منظور ما از شیرجه بینی، در این بازه زمانی، یعنی اولین ماه سال جدید، تنها 68 درصد رشد سال به سال داشته است
[ترجمه ترگمان]اما با شیرجه زدن بینی، منظورمان این است که آن ها تنها ۶۸ درصد رشد سال را در طول این بازه زمانی، ماه اول سال جدید، ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His career took a nose dive after he was fired by the company.
[ترجمه گوگل]بعد از اخراج شدنش توسط شرکت، حرفه او به شدت تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]شغل او بعد از اینکه توسط شرکت اخراج شد، به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why did the market take a nose dive today?
[ترجمه گوگل]چرا امروز بازار به یک فرو رفتن دماغ پرداخت؟
[ترجمه ترگمان]چرا این بازار امروز در حال شیرجه زدن بینی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His pilot took off amidst a volley of gunfire but, confused by the hectic events of the moment, threw the wrong switch, sending the plane into a nose dive.
[ترجمه گوگل]خلبان او در میان رگبار شلیک گلوله از زمین بلند شد، اما، که از وقایع هولناک آن لحظه گیج شده بود، سوئیچ اشتباهی را پرتاب کرد و هواپیما را به شیرجه انداخت
[ترجمه ترگمان]خلبان او در میان شلیک گلوله شلیک کرد، اما در اثر رویداده ای گیج کننده این لحظه، سوئیچ اشتباهی را پرتاب کرد و هواپیما را به درون یک شیرجه بینی فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then he appeared in three films that nobody want to see, and his career took a nose dive -- no producer wants him any more.
[ترجمه گوگل]سپس در سه فیلمی ظاهر شد که هیچ کس دوست ندارد آنها را ببیند، و حرفه‌اش در دماغش فرو رفت - هیچ تهیه‌کننده‌ای دیگر او را نمی‌خواهد
[ترجمه ترگمان]سپس او در سه فیلم ظاهر شد که هیچ کس مایل به دیدن آن نبود و شغلش یک سقوط بینی شده بود - هیچ تولید کننده دیگری او را نمی خواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That would be the slowest pace since quarterly records began in 199 indicating that strong consumer spending and heavy government investments had failed to offset a nose dive in exports.
[ترجمه گوگل]این پایین‌ترین سرعت از زمان شروع گزارش‌های فصلی در سال 199 است که نشان می‌دهد هزینه‌های مصرف‌کننده قوی و سرمایه‌گذاری‌های سنگین دولت نتوانسته است کاهش صادرات را جبران کند
[ترجمه ترگمان]این سرعت کندترین مسیر می باشد، زیرا سوابق سه ماهه ۱۹۹ بار آغاز شده است و نشان می دهد که هزینه های قوی مصرف کنندگان و سرمایه گذاری های سنگین دولتی نتوانسته است با کاهش میزان صادرات در صادرات کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Numerous studies have shown that a couples' satisfaction with their marriage takes a nose dive after the first child is born.
[ترجمه گوگل]مطالعات متعدد نشان داده است که رضایت زوجین از ازدواجشان بعد از به دنیا آمدن اولین فرزند باعث شیرجه بینی می شود
[ترجمه ترگمان]مطالعات متعددی نشان داده اند که رضایت زوج از ازدواج آن ها، پس از تولد اولین فرزند، به اوج خود می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But in January, coincidentally (or not?) the same month that Apple CEO Steve Jobs announced the forthcoming tablet computer dubbed the iPad, netbook sales took a nose dive.
[ترجمه گوگل]اما در ژانویه، تصادفا (یا نه؟) در همان ماهی که استیو جابز، مدیرعامل اپل، تبلت آینده را با نام آی‌پد اعلام کرد، فروش نت‌بوک‌ها کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]اما در ژانویه، تصادفا (یا نه؟ در همان ماه که استیو جابز، مدیر عامل اپل، اعلام کرد که تبلت تبلت که آی پد نامیده می شود، فروش نوت بوک باعث سقوط بینی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Stock markets have crashed in the biggest nosedive this century.
[ترجمه گوگل]بازارهای سهام در بزرگترین رکود قرن حاضر سقوط کردند
[ترجمه ترگمان]بازارهای بورس در این قرن بیش ترین سقوط را داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Oil prices took a nosedive in the crisis.
[ترجمه گوگل]قیمت نفت در این بحران کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]قیمت نفت در این بحران یک تنزل ناگهانی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Her spirits took a sudden nosedive after her husband's death.
[ترجمه گوگل]پس از مرگ شوهرش، روحیه او به طور ناگهانی به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ شوهرش روحیه اش خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. His acting career took a nosedive and he turned to drink for solace.
[ترجمه گوگل]حرفه بازیگری او دچار مشکل شد و برای آرامش به مشروب روی آورد
[ترجمه ترگمان]شغل بازیگری او یک تنزل ناگهانی کرد و او برای تسلی خاطر به مشروب متوسل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The pound took a nosedive on the foreign exchange market today.
[ترجمه گوگل]پوند امروز در بازار ارز افت کرد
[ترجمه ترگمان]پوند در بازار ارز خارجی سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The plane roared overhead and went into a nosedive.
[ترجمه گوگل]هواپیما بر فراز سرش غرش کرد و در یک دماغه فرو رفت
[ترجمه ترگمان]هواپیما از بالای سرم فریاد زد و به سمت در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The pilot put the plane into a nosedive.
[ترجمه گوگل]خلبان هواپیما را در دماغه قرار داد
[ترجمه ترگمان]خلبان هواپیما را در یک تنزل ناگهانی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. His career took a nosedive and he turned to drink and drugs for solace.
[ترجمه گوگل]زندگی حرفه‌ای او دچار مشکل شد و برای آرامش به نوشیدن و مواد مخدر روی آورد
[ترجمه ترگمان]شغل او یک تنزل ناگهانی بود و او برای تسلی خاطر به مشروب و مواد مخدر روی آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The plane went into a nosedive.
[ترجمه گوگل]هواپيما به يك دماغه رفت
[ترجمه ترگمان] هواپیما از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The bank yesterday revealed a 30 per cent nosedive in profits.
[ترجمه گوگل]بانک دیروز کاهش 30 درصدی سود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]این بانک دیروز یک کاهش ۳۰ درصدی در سود را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The economy went into a nosedive .
[ترجمه گوگل]اقتصاد دچار رکود شد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The dollar took a nosedive early in trading today.
[ترجمه گوگل]دلار در اوایل معاملات امروز افت کرد
[ترجمه ترگمان]دلار در اوایل تجارت تنزل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Prices have taken a nosedive.
[ترجمه گوگل]قیمت ها سر به فلک کشیده است
[ترجمه ترگمان]قیمت ها یک تنزل ناگهانی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The plane suddenly went into a nosedive.
[ترجمه گوگل]هواپیما به طور ناگهانی دچار مشکل شد
[ترجمه ترگمان]هواپیما ناگهان در حال سقوط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The Cfund, for that one month, took a nosedive.
[ترجمه گوگل]صندوق سرمایه گذاری، برای آن یک ماه، یک سر درد گرفت
[ترجمه ترگمان]The، به مدت یک ماه، تنزل ناگهانی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fast dive, rapid plunge toward earth (of an aircraft); rapid fall, sharp descent (in prices or value)
steep dive of an airplane; sharp decline in price
dive; fall; skydive; decrease drastically
if a plane does a nosedive, it flies very fast towards the ground, pointing downwards. count noun here but can also be used as a verb. e.g. suddenly, it nosedived towards the roof of a school.

پیشنهاد کاربران

۱. {هواپیما} فرود عمودی ۲. سقوط. نزول. افت ۳. {هواپیما} عمودی فرود آمدن ۴. {قیمت و غیره} سقوط کردن. بطور ناگهانی افت کردن.
مثال:
The thermometer takes a nose dive the first day of winter.
دماسنج در اولین روز زمستان افت ناگهانی{دما} را نشان می دهد.
As we get older, our energy levels tend to take a nosedive
1 -
a fast and sudden fall to the ground with the front pointing down
اسم و فعل
سقوط ( کردن ) سریع و ناگهانی روی زمین با جلو به سمت پایین
سقوط آزاد ( کردن )
The plane roared overhead and went into a nosedive.
...
[مشاهده متن کامل]

Spectators in the crowd watched in horror as the plane nosedived.
2 -
a sudden fast fall in prices, value, etc.
اسم و فعل
سقوط ( کردن ) سریع ناگهانی قیمت ها، ارزش و غیره چیزی
There was alarm in the markets when the dollar took a nosedive.
Most analysts view the stock's recent nosedive as investor overreaction.
Shares on Wall Street took a nosedive last night.
House prices nosedived without warning.
Market prices continue to nosedive this week.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/nosedive
اگر هواپیما با با سرعت از قسمت تیز جلو فرو بیاد
take a nosedive
سقوط شدید
a dramatic deterioration
سقوط شدیدو ناگهانی ( ارزش ارز )

بپرس