nor

/ˈnɔːr//nɔː/

معنی: هیچ یک
معانی دیگر: مخفف:، نورمان، شمال، نروژ، پیشوند: (شیمی)، نرمال، عادی، (پس از neither یا not یا no یا never) و نه، نه، نه هم، (شاعرانه) نه...و نه، همچنین نه، هم نه، (محلی) رجوع شود به: than، نه این و نه ان، هیچ یک با neither وnot بکارمیرود، نقیض یا نه این و نه ان، هیچ یک (با neither و not بکار می رود)

بررسی کلمه

حرف ربط ( conjunction )
(1) تعریف: used to introduce a subsequent negative statement, esp. after a phrase using "neither".

- He is neither honest nor clever.
[ترجمه علیرضا عسکری] او نه شرافتمند و نه باهوش است.
|
[ترجمه Mlk] او نه صادق است نه باهوش.
|
[ترجمه گوگل] او نه صادق است و نه باهوش
[ترجمه ترگمان] او نه شرافتمند و نه باهوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used to continue or elaborate a negative statement in a preceding clause.

- They never visit, nor do I care.
[ترجمه گوگل] آنها هرگز ملاقات نمی کنند و من برایم مهم نیست
[ترجمه ترگمان] آن ها هیچ وقت به دیدن من نمی آیند، و اهمیتی هم نمی دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. nor flood nor fire
نه سیل و نه آتش

2. nor let the sea surpass its bounds
(میلتون) و نگذار دریا از کران خود فراتر رود.

3. neither here nor there
نه اینجا و نه آنجا

4. neither you nor i have attained gnosis
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

5. neither you nor i know the eternal mysteries
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

6. neither you nor i know the secrets of infinity
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

7. neither here nor there
نامربوط (به مطلب مورد بحث)،بی اهمیت،غیرحیاتی

8. neither hide nor hair
اصلا هیچ،هیچ اثری (از)

9. he can't read, nor can he tell the time
او نه می تواند بخواند و نه ساعت سرش می شود.

10. he doesn't smoke, nor does he drink
او سیگار نمی کشد - مشروب هم نمی خورد.

11. he neither smokes nor drinks
او نه سیگار می کشد و نه مشروب می خورد.

12. i neither buy nor sell
نه می خرم نه می فروشم.

13. neither too short nor too long
نه خیلی کوتاه و نه خیلی بلند

14. she neither came nor called; it follows that she is not interested
او نه آمد و نه تلفن زد; بنابراین علاقه ای ندارد.

15. neither fish, flesh, nor fowl (nor good red herring)
شلم شوربا،شتر گاو پلنگ،مبهم و غیر قابل تشخیص

16. asghar did not come, nor yet write
اصغر نه آمد و نه حتی نامه نوشت.

17. i could neither laugh nor cry
نه می توانستم بخندم نه گریه کنم.

18. it is neither polite nor politic to get into other people's quarrels
دخالت در دعوای دیگران نه ادب است نه عقل.

19. a mere dream neither substantial nor practical
فقط یک خواب نه حقیقی و نه عملی

20. his judgement could neither sleep nor be softened
حس قضاوت او نه از بین می رفت و نه نرمتر می گردید.

21. they do not like it, nor do i
آنها آن را دوست ندارند،من هم همین طور.

22. a lumpish youth who neither studies nor works
جوان تنه لشی که نه درس می خواند و نه کار می کند

23. he works from dawn to dusk, nor does he pause for rest
او از سحرگاه تا غروب کار می کند و برای استراحت هم مکث نمی کند.

24. i need neither the government's help nor its hindrances
نه به کمک دولت نیاز دارم و نه به اشکال تراشی های آن.

25. money per se is neither good nor bad
پول فی نفسه نه خوب است و نه بد.

26. when the curtain drops neither you nor i will exist
(خیام) چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

27. a man who was carrying neither money nor a passport
مردی که نه پول داشت نه گذرنامه

28. i am not going to work today, nor is my brother
امروز سر کار نخواهم رفت،همین طور برادرم.

29. the people's inner joy that neither war nor poverty could squelch
شادی درونی مردم که نه جنگ و نه فقر توانسته بود آن را سرکوب کند.

30. equalizing the distribution of wealth was neither possible nor beneficial
توزیع یکسان ثروت نه عملی بود نه سودمند.

مترادف ها

هیچ یک (حرف ربط)
nor

تخصصی

[کامپیوتر] نفی جمع منطقی ؛ نایا ؛ عملگر بولی که یک جدول صحت تولید می کند
[برق و الکترونیک] عملگر منطقی با این ویژگی که اگر P,Q,R, ..... گزاریه باشند . NOR گزاره های P,Q, R,.... درست است اگر و تنها اگر همه گزاره ها نادرست باشند و نادرست است اگر و تنها اگر حداق یکی از گزاره ها درست باشد /

انگلیسی به انگلیسی

• and also not; not
you use nor after `neither' to introduce the second thing that a negative statement applies to.
you also use nor after a negative statement in order to add something else that the negative statement applies to.
direction opposite the south on the compass

پیشنهاد کاربران

هیچ یک / هم
مثال: He neither confirmed nor denied the accusation.
او هیچ کدام از ادعاها را تأیید یا رد نکرد.
یا، و نه
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم * یا گناهی ست که اول من مسکین کردم ( استفاده از حرف "یا" )
نه اینکه. .
وَنه

- Don't think badly of us از ما به دل نگیر و راجع بهمون بد فکر نکن
Nor of me از منم همینطور ( از منم به دل نگیر و به راجع بهم فکر بد نکن )
* nor معنی نه میده و ۵۰ درصد مواقع با neither همراه میشه.
...
[مشاهده متن کامل]

🛡It's neither good nor bad.
🛡I neither know nor care what they think.
🛡Neither you nor I nor anyone else will tell him.
🛡His problems are neither my business nor yours.
به صورت جدا از neither هم میتونه بیادش
🛡She's not the best student in her class, ( but ) nor is she the worst.
🛡He didn't quit his job, nor was he fired.
🛡He is not going to the meeting ( and ) nor am I.
🛡 ( formal ) “I don't know her. ” “Nor do I. ” [=neither do I; I don't know her either]
- I neither buy nor sell
- نه می خرم نه می فروشم.
- neither too short nor too long
- نه خیلی کوتاه و نه خیلی بلند
- he doesn't smoke, nor does he drink
- او سیگار نمی کشد - مشروب هم نمی خورد.
- they do not like it, nor do I
- آن ها آن را دوست ندارند، من هم همین طور.
- I am not going to work today, nor is my brother
- امروز سر کار نخواهم رفت، همین طور برادرم.
- nor flood nor fire
- نه سیل و نه آتش
- he works from dawn to dusk, nor does he pause for rest
- او از سحرگاه تا غروب کار می کند و برای استراحت هم مکث نمی کند.

و هم چنین نه
نیز
نه هم . . . . . no good , nor bad یعنی خوب نه ، بد هم نه یا نه خوب ، نه هم بد

بپرس