noontime

/ˈnuːnˌtaɪm//ˈnuːnˌtaɪm/

معنی: نیم روز، موقع ظهر
معانی دیگر: هنگام ظهر، ظهر هنگام، نیمروزان، ظهر (noontide و noonish هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: midday; noonday.

جمله های نمونه

1. at noontime a person's shadow becomes smaller
هنگام ظهر سایه ی انسان کوتاه تر می شود.

2. The restaurant was full of the usual noontime pack of watchful lobbyists and string-pullers.
[ترجمه گوگل]رستوران مملو از گروه معمولی لابی‌گرهای مراقب و ریسمان‌کشان ظهر بود
[ترجمه ترگمان]رستوران پر از چراغ های معمولی ظهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cars started coming through the gate shortly after noontime.
[ترجمه گوگل]کمی بعد از ظهر اتومبیل ها از دروازه شروع به عبور کردند
[ترجمه ترگمان]کمی بعد از ظهر ماشین ها از دروازه رد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She traded three years of noontime sex with him for the price of her education.
[ترجمه گوگل]او سه سال رابطه جنسی در ظهر را با او به قیمت تحصیلش عوض کرد
[ترجمه ترگمان]او سه سال وقت ظهر را با او به خاطر پرورش تحصیلات خود با او معامله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The restaurant bustled 27 with noontime activity as businesspeople made deals and glanced at their watches.
[ترجمه گوگل]رستوران 27 ساعت از فعالیت ظهر شلوغ بود، زیرا تاجران معامله می کردند و به ساعت های خود نگاه می کردند
[ترجمه ترگمان]این رستوران در روز ۲۷ اوت در حالی که بازرگانان معاملات خود را انجام می دادند و نگاهی به ساعت خود داشتند، در روز ۲۷ اوت با این فعالیت همراه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Enroll in a noontime or an after - work exercise class.
[ترجمه گوگل]در یک کلاس ورزشی ظهر یا بعد از کار ثبت نام کنید
[ترجمه ترگمان]Enroll در یک کلاس ورزش و یا یک کلاس بعد از کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Today's heavier noontime traffic seemed to be building up earlier than usual.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید ترافیک سنگین ظهر امروز زودتر از حد معمول در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]امروز ظهر روز بعد ترافیک سنگین شد و به نظر می رسید که ترافیک امروز زودتر از همیشه آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Downtown Atlanta is normally an unhurried place where the noontime odor of fried chicken wafts through the thick humidity.
[ترجمه گوگل]مرکز شهر آتلانتا معمولاً یک مکان بدون عجله است که بوی مرغ سرخ شده در آن هنگام ظهر در رطوبت غلیظ پخش می شود
[ترجمه ترگمان]شهر مرکز آتلانتا معمولا مکانی بدون عجله است جایی که بوی مرغ سوخاری در رطوبت غلیظ پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Theoclymenus delivers his prophecy as the suitors are sitting down for their noontime meal.
[ترجمه گوگل]تئوکلیمنوس پیشگویی خود را در حالی که خواستگاران برای صرف غذای ظهر خود نشسته اند، بیان می کند
[ترجمه ترگمان]Theoclymenus پیش گویی او را به عنوان suitors برای غذای ظهر آماده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper classifies TV news program by morning time, noontime and evening time just on the basis of logic.
[ترجمه گوگل]این مقاله برنامه های خبری تلویزیون را بر اساس زمان صبح، ظهر و عصر صرفاً بر اساس منطق طبقه بندی می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله برنامه اخبار تلویزیون را با زمان صبح، ظهر و عصر تنها براساس منطق دسته بندی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیم روز (اسم)
south, noon, midday, meridian, noontime, noontide

موقع ظهر (اسم)
noontime

انگلیسی به انگلیسی

• noon, twelve o' clock p.m., midday

پیشنهاد کاربران

بپرس