nonsense

/ˈnɑːnsens//ˈnɒnsns/

معنی: یاوه، مزخرف، مهمل، حرف پوچ، خارج از منطق، یاوگی
معانی دیگر: چرند، پرت و پلا، کتره، دری وری، جفنگ، چرت و پرت، ترهه (ترهات)، شر و ور، (رفتار) بی ادبانه، گستاخانه، احمقانه، نامعقول، زشت، (واژه یا هجا وغیره) بی معنی، بی چم، (ندا) چرند!، بی معنی !، بی جا!، ابدا!

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something, or a collection of things, that is meaningless, illogical, foolish, or absurd.
مترادف: baloney, bosh, bunk, flap-doodle, gibberish, hogwash, hooey, moonshine, rot, rubbish
مشابه: balderdash, bilge, blather, drivel, flummery, humbug, inanity, jabber, mumbo jumbo, piffle, stupidity, twaddle

- The sentence was so ungrammatical that it was nonsense to me at first.
[ترجمه Parisa_Kh] آن جمله به طوری از نظر قواعد ناقص بود که در ابتدا برای من خارج از منطق بود.
|
[ترجمه عیسی علوی] جمله چنان غیرگرامری بود که در ابتدا برایم بی معنی بود
|
[ترجمه گوگل] این جمله آنقدر غیر دستوری بود که در ابتدا برای من مزخرف بود
[ترجمه ترگمان] جمله چنان واضح بود که اولش برایم بی معنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She sometimes talks nonsense in her sleep.
[ترجمه Delose] او بعضی وقتا درخواب یاوه ( مزخرف ) میگوید
|
[ترجمه red rose] او گاهی درخواب صحبت میکنه وپَرت وپلا میگه
|
[ترجمه گوگل] او گاهی اوقات در خواب مزخرف می گوید
[ترجمه ترگمان] گاهی در خواب چرت می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He thinks these abstract paintings are sheer nonsense.
[ترجمه گوگل] او فکر می کند این نقاشی های انتزاعی مزخرف محض هستند
[ترجمه ترگمان] او فکر می کند که این نقاشی های انتزاعی پوچ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They thought the product idea was nonsense and it would never make any money.
[ترجمه گوگل] آن‌ها فکر می‌کردند ایده محصول مزخرف است و هرگز پولی در بر نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان] آن ها فکر می کردند که ایده محصول بی معنی است و هرگز هیچ پولی نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: impertinent or frivolous behavior.
مترادف: monkey business, shenanigans, tomfoolery
مشابه: antics, fatuity, folly, frivolity, high jinks, inanity, mischief, stupidity

- The student's nonsense irritated the teacher.
[ترجمه گوگل] مزخرفات دانش آموز باعث عصبانیت معلم شد
[ترجمه ترگمان] این چرت و پرت ها معلم را عصبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: anything useless or trivial.
مترادف: frills
مشابه: humbug, stuff, superfluities, trifles, triviality
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used in response to something considered absurd, ridiculous, or highly unlikely to be true.
مترادف: baloney, humbug, rot
مشابه: bullshit

- Nonsense! You'll be walking again in no time!
[ترجمه سسسس] مزخرفه، تو به زودی دوباره راه میری!
|
[ترجمه گوگل] مزخرف! در کمترین زمان دوباره پیاده روی خواهید کرد!
[ترجمه ترگمان] چه مزخرفاتی! تو هیچ وقت دوباره راه میری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Nonsense! We don't need anybody's help.
[ترجمه گوگل] مزخرف! ما به کمک کسی نیاز نداریم
[ترجمه ترگمان] چه مزخرفاتی! ما به کمک کسی احتیاج نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. plain nonsense
یاوه گویی محض

2. stark nonsense
چرند به تمام معنی

3. the veriest nonsense
چرند کامل

4. you're talking nonsense
داری چرند می گویی.

5. "zoofoori" is a nonsense word
((زوفوری)) یک واژه ی بی معنی است.

6. i don't want to listen to their nonsense
نمی خواهم به یاوه گویی های آنها گوش بدهم.

7. Cut short the nonsense and return to one's muttons.
[ترجمه ای جی] حرف های مزخرفت رو کم کن و به واقعیت برگرد
|
[ترجمه گوگل]مزخرفات را کوتاه کن و به گوشت گوسفندی خود برگرد
[ترجمه ترگمان]the را قطع کنید و به muttons برگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spouts a load of pretentious nonsense and people are stupid enough to believe him!
[ترجمه ای جی] آن مرد یک مشت حرف الکی میزند و فکر می کند مردم باورش می کنند
|
[ترجمه گوگل]او انبوهی از مزخرفات ادعایی را بیرون می زند و مردم آنقدر احمق هستند که او را باور کنند!
[ترجمه ترگمان]او یک مشت چرندیات پر زرق و برق می زند و مردم آنقدر احمق هستند که حرفش را باور کنند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His response was full of pretentious nonsense.
[ترجمه گوگل]پاسخ او پر از مزخرفات ادعایی بود
[ترجمه ترگمان]جواب او پر از چرندیات پر زرق و برق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He said that dowsing for water is complete nonsense.
[ترجمه گوگل]او می گفت که دوز گرفتن برای آب کاملا مزخرف است
[ترجمه ترگمان]او گفت که dowsing برای آب حماقت کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most of his theories are arrant nonsense.
[ترجمه گوگل]بیشتر تئوری های او مزخرف است
[ترجمه ترگمان]بیشتر نظریه های او بدترین حرف های احمقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The idea is an economic nonsense.
[ترجمه گوگل]این ایده یک مزخرف اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]این ایده یک مهمل اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most orthodox doctors however dismiss this as complete nonsense.
[ترجمه گوگل]با این حال، اکثر پزشکان ارتدکس این را به عنوان یک مزخرف کامل رد می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از پزشکان ارتودوکس این موضوع را پوچ و پوچ تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's nonsense to say they don't care.
[ترجمه گوگل]این حرف بی معنی است که بگوییم برایشان مهم نیست
[ترجمه ترگمان]این بی معنی است که بگوییم آن ها اهمیتی نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Reports that he has resigned are nonsense.
[ترجمه گوگل]گزارش ها مبنی بر استعفای او بی معنی است
[ترجمه ترگمان]این گزارش ها حاکی از آن است که وی استعفا داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The committee will need to winnow out the nonsense and produce more practical proposals if it is to achieve results.
[ترجمه گوگل]این کمیته برای دستیابی به نتایج باید مزخرفات را از بین ببرد و پیشنهادهای عملی تری ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]لازم است که این کمیته در صورتی که به نتایج دست یابد، پیشنهادها عملی و عملی بیشتری تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This report is nonsense and nothing but a waste of paper.
[ترجمه گوگل]این گزارش مزخرف است و چیزی جز هدر دادن کاغذ نیست
[ترجمه ترگمان]این گزارش بی معنی است و چیزی جز اتلاف کاغذ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. This so-called translation is pure nonsense.
[ترجمه گوگل]این به اصطلاح ترجمه مزخرف محض است
[ترجمه ترگمان]این ترجمه به اصطلاح ترجمه pure است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یاوه (اسم)
nonsense, hooey, froth, babble, balderdash, idle talk, gammon, tattle

مزخرف (اسم)
absurd, nonsense, bullshit, baloney, hooey, flapdoodle, stupidity, bologna, fiddle-faddle

مهمل (اسم)
nonsense, flapdoodle, trash, fiddle-faddle, haver

حرف پوچ (اسم)
nonsense, moonshine

خارج از منطق (اسم)
nonsense

یاوگی (اسم)
nonsense

انگلیسی به انگلیسی

• making no sense, senselessness, absurdity; words or actions that have no meaning or importance, foolishness, gibberish, folly
you use nonsense to refer to words or to combinations of words that do not mean anything.
if you say that something spoken or written is nonsense, you mean that it is untrue or silly.
to make nonsense of something means to make it seem ridiculous or pointless.

پیشنهاد کاربران

مزخرف، مهمل، چرت و پرت، اراجیف
فعل هایی که باهاش میان:
stand, put up with, believe, take, talk, stop
ex:I can not take all this nonsense about dreams and wishes.
. ex:Don't talk nonsense about her
اراجیف
hogwash
دیگر حرف نباشد!
banana oil
codswallop
بی حس
Go down and don't say nonsense we got headache
بی معنی
( حرف ) مزخرف و چرت و پرت
Cut the nonsense!
چرت نگو. . :/
یاوه گویی
داری چرت میگی
بی شعور
چرت و پرت
پرت و پلا
نامعنا ( در فلسفه و روان شناسی )
مسخره بازی ( رفتار احمقانه و رو مخی )
i wont stand any nonsense
Stop your nonsense
حرف اضافه نزن
چرت و پرت نگو
پرت و پلاهاتو تموم کن

حرف مفت
!Nonsense
داری چرت میگی، چرت نگو
چرت و پرت

مزخرف
meaningless
بیخیال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس