nominee

/ˌnɑːməˈniː//ˌnɒmɪˈniː/

(به ویژه برای شغل یا انتخابات) نامزد، کاندید، داوخواه، داوطلب، نامزد، کاندید شده، منصوب، تعیین شده، ذینفع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person or thing that has been nominated, as for an office or honor.

جمله های نمونه

1. Mr. Francis is standing as the official nominee for the post of District Secretary.
[ترجمه امیرحسن اسودی] آقای فرانسیس نامزد رسمی برای وزارت امور خارجه است.
|
[ترجمه گوگل]آقای فرانسیس به عنوان نامزد رسمی برای پست وزیر منطقه ایستاده است
[ترجمه ترگمان]آقای فرانسیس به عنوان نامزد رسمی پست دبیر کل منطقه ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mr. Francisco is standing as the official nominee for the post of District Secretary.
[ترجمه گوگل]آقای فرانسیسکو به عنوان نامزد رسمی برای پست وزیر منطقه ایستاده است
[ترجمه ترگمان]آقای فرانسیسکو به عنوان نامزد رسمی پست دبیر کل منطقه ایستاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was delighted to be a nominee and to receive such a prestigious award in recognition of our company's achievements.
[ترجمه گوگل]من خوشحال شدم که نامزد شدم و چنین جایزه معتبری را برای قدردانی از دستاوردهای شرکتمان دریافت کردم
[ترجمه ترگمان]من بسیار خوشحال شدم که نامزد شدم و این جایزه معتبر را به رسمیت شناختن دستاوردهای این شرکت دریافت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The presidential nominee was advised to choose a woman as a running mate.
[ترجمه گوگل]به نامزد ریاست جمهوری توصیه شده بود که یک زن را به عنوان معاون انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]به نامزد ریاست جمهوری توصیه شد که زنی را به عنوان همسر نامزد انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Elma was the nominee for Treasurer.
[ترجمه گوگل]الما نامزد خزانه داری بود
[ترجمه ترگمان]Elma، نامزد خزانه دار کل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mark is the nominee for Treasurer.
[ترجمه گوگل]مارک نامزد خزانه داری است
[ترجمه ترگمان]مارک نامزد نیابت سلطنت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dame Janet Fookes, who could become the Tory nominee for the first woman Speaker.
[ترجمه گوگل]خانم جانت فوکس، که می تواند نامزد حزب محافظه کار برای اولین زن بلندگو شود
[ترجمه ترگمان]\"جنت Fookes\"، که می تواند نامزد حزب محافظه کار برای اولین سخنگوی زن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bob Dole, the Republican presidential nominee presumptive, quickly signed on as a sponsor.
[ترجمه گوگل]باب دول، نامزد احتمالی ریاست جمهوری جمهوری خواه، به سرعت به عنوان حامی قرارداد امضا کرد
[ترجمه ترگمان]باب دول، نامزد احتمالی ریاست جمهوری جمهوری خواه، به سرعت به عنوان اسپانسر به امضا رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. George W. . Bush, the putative Republican presidential nominee, but also by Rep.
[ترجمه گوگل]جورج دبلیو بوش، نامزد احتمالی جمهوری‌خواه ریاست‌جمهوری، اما همچنین توسط نماینده
[ترجمه ترگمان]جورج دبلیو بوش، نامزد احتمالی ریاست جمهوری جمهوری خواه و همچنین نماینده مجلس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Speakers included former presidential nominee Bob Dole.
[ترجمه گوگل]سخنرانان شامل باب دول نامزد سابق ریاست جمهوری بود
[ترجمه ترگمان]Speakers نامزد ریاست جمهوری سابق باب دول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Next is a coast-to-coast trek with Grammy Award nominee Joan Osborne.
[ترجمه گوگل]بعد از آن یک سفر ساحلی به ساحل با جوآن آزبورن، نامزد جایزه گرمی است
[ترجمه ترگمان]بعد یک سفر ساحلی به ساحل با نامزد جایزه گرمی، جوآن Osborne است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The nominee summons the meeting, giving notice to every creditor.
[ترجمه گوگل]نامزد جلسه را دعوت می کند و به هر طلبکار اطلاع می دهد
[ترجمه ترگمان]نامزد دریافت جلسه را فرا خواند و به همه بستانکار اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Reform Party nominee will be announced Aug. 1
[ترجمه گوگل]نامزد حزب اصلاحات اول اوت معرفی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نامزد حزب اصلاحات در روز یکم ماه اوت اعلام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Y., who has publicly supported the nominee.
[ترجمه گوگل]Y, که علناً از نامزد حمایت کرده است
[ترجمه ترگمان]Y که علنا از نامزد حمایت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mitt Romney, the former Republican Senate nominee who contributed large amounts of his private fortune to his campaign against Sen.
[ترجمه گوگل]میت رامنی، نامزد سابق جمهوری خواه در سنا که مقادیر زیادی از دارایی خصوصی خود را به کمپین خود علیه سناتور کمک کرد
[ترجمه ترگمان]میت رامنی، نامزد سابق مجلس سنای جمهوریخواه که میزان قابل توجهی از ثروت خصوصی خود را به مبارزات انتخاباتی وی نسبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] نامزد، نماینده، کارگزار، امین، منصوب، ذینفع، بیمه گزار (در بیمه عمر)، مستأجر (حقوق انگلیس)

انگلیسی به انگلیسی

• one who has been nominated
a nominee is someone who is nominated for something.

پیشنهاد کاربران

نامزد. داوطلب
مثال:
a presidential nominee
یک نامزد و داوطلب ریاست جمهوری
برگزیده، منتخب
ذینفع اسمی، نماینده اسمی/ظاهری
nominee account: حساب اسمی، حسابی که در ظاهر به نام شخصی باز می شود ولی منافع آن برای شخص دیگری است.
نامزد

بپرس