nod

/ˈnɑːd//nɒd/

معنی: تکان سر، تکان دادن سر بعلامت توافق، سرتکان دادن، با سر اشاره کردن
معانی دیگر: (به نشان رضایت یا سلام یا امر یا دعوت و غیره) سرتکان دادن، سرجنباندن، چرت زدن، (از شدت خواب) سرخم کردن، پینکی زدن، (سر شاخه یا گل یا پر مرغ و غیره) آویخته شدن، پس و پیش رفتن، جنبیدن، (با تکان سر) رضایت دادن، توافق کردن، رضایت، خشنودی، بی دقت بودن، توجه نکردن، غفلت کردن، سهوکردن، اشتباه کردن، سر به هوایی کردن، (خودمانی) تحت تاثیر مواد مخدر (به ویژه هرویین) بودن، (با تکان سر) دعوت یا مرخص کردن، (سر یا سرشاخه یا میوه ی درخت و غیره) سرجنبانی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: nods, nodding, nodded
(1) تعریف: to move the head up and down as an indication of assent, greeting, or approval.
مشابه: acquiesce, agree, approve, assent, bow, gesture

(2) تعریف: to drop the head in sleep for a very brief time; doze.
مترادف: doze
مشابه: drop off, drowse, nap

(3) تعریف: to be careless through inattention.
مشابه: blunder, falter, slip, trip
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nods, nodding, nodded
(1) تعریف: to move (the head) up and down as an indication of assent, greeting, or approval.
مشابه: bow, dip, incline

(2) تعریف: to express or indicate by lowering and raising the head.
مشابه: bow, express, indicate, signal

- She nodded her approval.
[ترجمه Ghazal Hassani] سرش را به نشانه ی موافقت تکان داد.
|
[ترجمه گوگل] سرش را تایید کرد
[ترجمه ترگمان] به موافقت سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a nodding gesture, as in approval or the like.
مشابه: cue, inclination, indication

(2) تعریف: a very brief nap.
مترادف: catnap, doze, nap
مشابه: sleep

جمله های نمونه

1. nod off
چرت زدن،پینکی زدن،به خواب فرو رفتن

2. nod out
(خودمانی) از حال رفتن (در اثر استعمال مواد مخدر)،بی هوش شدن

3. a nod is as good as a wink (to a blind horse)
عاقل را اشاره ای بس است،اشاره نیاز به توضیح ندارد

4. on the nod
(انگلیس - خودمانی) 1- با توافق رسمی و بدون جر و بحث،(به تصویت رسیده) با سرتکان دادن حضار 2- نسیه،پسادست،(خرید)قسطی

5. to get the nod
با توافق روبرو شدن،پذیرفته شدن

6. to give the nod
رضایت دادن

7. she gave an ambiguous nod
سرش را به طور مبهمی تکان داد.

8. to buy something on the nod
چیزی را نسیه خریدن

9. A single nod implies an affirmation.
[ترجمه گوگل]تکان دادن سر به معنای تایید است
[ترجمه ترگمان]یک تکان اشاره به تایید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She could only nod, because her mouth was full.
[ترجمه Ebadi] او ( مؤنث ) تنها میتوانست سرش را تکان دهد چون دهانش پر بود. . .
|
[ترجمه گوگل]فقط می توانست سرش را تکان دهد، چون دهانش پر بود
[ترجمه ترگمان]فقط سرش را تکان می داد، چون دهانش پر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With a curt nod, he turned away and sat down.
[ترجمه گوگل]با سر تکون دادن سرش رو برگردوند و نشست
[ترجمه ترگمان]سرش را به علامت تایید تکان داد و برگشت و نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The report gives a brief nod in the direction of green issues before coming down firmly on the side of the market.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] این گزارش نگاه مختصری می کند به مسائل محیط زیستی قبل از آنکه بیاد روی مسائل بازار
|
[ترجمه گوگل]این گزارش قبل از اینکه قاطعانه در کنار بازار قرار بگیرد، اشاره ای کوتاه به سمت مسائل سبز می کند
[ترجمه ترگمان]این گزارش اشاره مختصری به مسیر مسائل سبز قبل از پایین آمدن از طرف بازار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With a nod of his head, the drummer cued the lead singer in.
[ترجمه گوگل]نوازنده درام با تکان دادن سر، خواننده اصلی را به داخل آورد
[ترجمه ترگمان]طبال سری تکان داد و طبال را به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She noticed him merely with a nod.
[ترجمه گوگل]فقط با تکان سر متوجه او شد
[ترجمه ترگمان]فقط سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She answered with an almost imperceptible nod of the head.
[ترجمه گوگل]او با تکان سر تقریبا نامحسوس پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]جما با اشاره تقریبا نامحسوس سر جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He gave me an approving nod.
[ترجمه گوگل]سر تاییدی به من زد
[ترجمه ترگمان]او با تایید سر تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. My teacher gave me a nod of reassurance and I began.
[ترجمه گوگل]معلمم به من سر اطمینان داد و من شروع کردم
[ترجمه ترگمان]معلم مرا به علامت تایید تکان داد و من شروع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکان سر (اسم)
nod

تکان دادن سر بعلامت توافق (اسم)
nod

سرتکان دادن (فعل)
bow, beck, nod

با سر اشاره کردن (فعل)
nod

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Night Optical Device
موضوع: تکنولوژی
دوربین دید درشب (NOD) اصطلاحا به تجهیزاتی گفته می شود که امکان دیدن در تاریکی را فراهم می کند. با این تجهیزات عملاً می توان فردی را که در فاصله ۲۰۰متری در تاریکی مطلق ایستاده است؛ مشاهده کرد.
به این تجهیزات اصطلاحا Night Vision Device هم گفته می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• moving the head up and down (usually indicating agreement or assent); falling asleep briefly, dropping the head forward while dozing off; losing concentration momentarily
move the head up and down (usually indicating agreement or assent); fall asleep briefly, drop the head forward while dozing off; lose concentration momentarily
if you nod, you move your head down and up to show that you are answering `yes' to a question, or to show agreement, understanding, or approval.
to nod also means to bend your head once in a particular direction in order to indicate something.
to nod also means to bend your head once, as a way of saying hello or goodbye.
a nod is a quick movement of your head down and up.
if you nod off, you fall asleep, especially when you had not intended to; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

موافقت ضمنی، موافقت تلویحی
Nods towards Islamic law can be combined with unlimited boozing and whoring for visiting businessmen.
[در دبی] می توان موافقت ضمنی ( تلویحی ) با قوانین اسلامی را، با شرب خمرِ نامحدود و بساط فحشا برای بازرگانانِ مهمان، ترکیب کرد.
سر از پس به جلو حرکت دادن به عنوان نشانه تایید یا تفهیم
مثال: She nodded in agreement.
او سر خود را به تأیید حرکت داد.
اشاره سر ( به علامت توافق )
تکان دادن تاکیدی سر
تکون به بغل هم میشه shake head
مثال:
kill - nod = اشاره با سر به معنای کشتن کسی ( تو فیلما دیدید که پادشاه با اشاره، مخفیانه سر به زیردستش میفهمونه که یکی رو بکشه )
فقد برای جواب دادن نیس. . . مثلا موقع موسیقی هم شما میتونی سرتو تکون بدی. . . مثلا
. nodded my head as I listened to the song.
سرتکاندن.
با سر تایید کردن
اشاره
تکان سر ( سر تکان دادن )
With a nod and a smile, she took leave of her friends
سر تکان دادن به علامت تأیید
just nod your head
فقط سرتو تکون بده
The Last Temptation of Christ - 1988
To move your head up and down
با سر اشاره کردن، سری تکان دادن
با سرتکان دادن به اشاره از توافقGlad Hand خوشامدگرم
I welcome the beautiful writing of my destiny
من از نوشتار زیبای سرنوشت خود استقبال می کنم
move the head up
Move the head
نود nod یعنی سرگردانی در مقابل ثبات و یکجا نشینی. و در اساطیر سرزمینی بوده که در شرق عدن واقع شده است. در سفر پیدایش آمده است که قابیل پسر بزرگتر حضرت آدم به تاوان قتل برادرش به سرزمین نود ( به مثابه سرگردانی
...
[مشاهده متن کامل]
) تبعید میشود . او برای رهایی از سرگردانی در آنجا شهری بنام خنوخ بنا میکند وکشاورزی را اختراع می کند. دلالت سرگردانی بر این واژه ریشه در همین تلاش برای ثبات و یکجا نشینی دارد

تلاش بی وقفه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس