nobble

/ˈnɒbl̩//ˈnɒbl̩/

معنی: سرقت کردن، جر زدن، بطرف خود اوردن، طرفدار خود کردن، سو استفاده کردن، تقلب کردن
معانی دیگر: (انگلیس - خودمانی)، (در مسابقه ی اسبدوانی) اسب را چیز خورکردن یا دارو دادن (تا بازنده شود)، با تقلب بردن

جمله های نمونه

1. The jury had been nobbled and the case had to be reheard.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه نجیب شده بود و پرونده باید دوباره بررسی می شد
[ترجمه ترگمان]هیات ژوری دادگاه عالی بودن و پرونده باید \"reheard\" باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The thief was nobbled in the act.
[ترجمه گوگل]دزد در این عمل نجیب شد
[ترجمه ترگمان]دزد در حین ارتکاب جرم دستگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He nobbled her in the corridor to sign the invoice.
[ترجمه گوگل]او در راهرو به او اشاره کرد تا فاکتور را امضا کند
[ترجمه ترگمان]او را در راهرو به صدا در آورد و آن را امضا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was jailed for 15 years for nobbling a horse that had been going to run in the Derby.
[ترجمه Kevin] او به خاطر گروگان گرفتن اسب هایی که قرار بود در دربی شرکت کنندبه مدت 15 سال زندانی بود.
|
[ترجمه گوگل]او به خاطر نجیب‌شدن اسبی که قرار بود در دربی بدود، به 15 سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۱۵ سال زندانی شد و اسبی را که قرار بود در داربی گیر کند، به زندان انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They nobbled two children as hostages in addition.
[ترجمه گوگل]آنها علاوه بر این دو کودک را به عنوان گروگان نجیب کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها علاوه بر این دو کودک را به گروگان گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was nobbled by the press who wanted details of the affair.
[ترجمه گوگل]مطبوعاتی که خواستار جزئیات این ماجرا بودند، او را نجیب کردند
[ترجمه ترگمان]کسی که جزئیات این ماجرا را می خواست، او را تحت تاثیر قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His opportunity to re-establish himself had been nobbled by the manager's tactics.
[ترجمه گوگل]فرصت او برای تثبیت مجدد خود با تاکتیک‌های مدیر از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]از این فرصت استفاده کرد تا پیشرفت مدیر را دوباره برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was nobbled by my deaf old aunt and couldn't get away.
[ترجمه گوگل]من توسط عمه پیرم ناشنوا شدم و نتوانستم فرار کنم
[ترجمه ترگمان]من از طرف خاله deaf کور شدم و نتونستم از اینجا برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The horse was nobbled by a doping gang.
[ترجمه گوگل]اسب توسط یک باند دوپینگ نجیب شد
[ترجمه ترگمان]اسب با یک باند دوپینگ nobbled شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many Germans detect a plot to nobble their exporters.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آلمانی‌ها توطئه‌ای را برای شرافت صادرکنندگان خود کشف می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آلمان ها طرحی را برای nobble صادر کنندگان خود تشخیص می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He tried to nobble one of the jurors.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد یکی از اعضای هیئت منصفه را نجیب کند
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد یکی از هیات منصفه رو گول بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It must be tempting to nobble a rival.
[ترجمه گوگل]باید وسوسه انگیز باشد که یک رقیب را بزرگ کنید
[ترجمه ترگمان]این کار ممکن است وسوسه انگیز باشد که رقیب خود را به خطر بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The trial was stopped before Christmas after allegations of attempts to nobble the jury.
[ترجمه گوگل]دادگاه قبل از کریسمس پس از ادعای تلاش برای نجیب دادن هیئت منصفه متوقف شد
[ترجمه ترگمان]این محاکمه قبل از کریسمس پس از اتهام تلاش برای nobble هیات منصفه متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The jury who convicted him were suspected of being nobbled.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه ای که او را مجرم شناخته بودند مظنون به نجیب بودن بودند
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه که او را مجرم شناخته بودند مظنون به اخراج شدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرقت کردن (فعل)
abduct, rob, steal, snaffle, commit larceny, commit theft, housebreak, lift, nobble, thieve

جر زدن (فعل)
cheat, crab, nobble

بطرف خود اوردن (فعل)
nobble

طرفدار خود کردن (فعل)
nobble

سو استفاده کردن (فعل)
nobble

تقلب کردن (فعل)
sharpen, nobble

انگلیسی به انگلیسی

• cheat, swindle (slang); lie, misrepresent the facts; disable a race horse to prevent it from winning; arrest, detain a person; make contact with a person as to persuade that person to do something; win a person over; steal; kidnap a person; (slang) damage, tamper with
if you nobble someone, you get their attention so that you can talk to them; an informal word.
to nobble someone or something also means to try and make them do whatever you want, or to make what you want happen, for example by bribing or threatening them; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس