اسم ( noun )
عبارات: in the nick of time
عبارات: in the nick of time
• (1) تعریف: a shallow cut, notch, or chip in a surface.
• مترادف: notch
• مشابه: chip, cut, dent, gash, gouge, graze, score, scrape, scratch
• مترادف: notch
• مشابه: chip, cut, dent, gash, gouge, graze, score, scrape, scratch
- His made a nick in the table with his knife.
[ترجمه گوگل] او با چاقوی خود لقبی در جدول ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] نیک با کاردش به میز اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نیک با کاردش به میز اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (chiefly British; informal) prison or police station (prec. by "the").
- You'll end up in the nick if you're not careful.
[ترجمه گوگل] اگر مواظب نباشید در نهایت به لقمه می پردازید
[ترجمه ترگمان] اگر مراقب نباشی تو نیک خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر مراقب نباشی تو نیک خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nicks, nicking, nicked
حالات: nicks, nicking, nicked
• (1) تعریف: to make a shallow cut, notch, or chip in.
• مترادف: cut
• مشابه: chip, graze, groove, notch, score
• مترادف: cut
• مشابه: chip, graze, groove, notch, score
- He nicked his chin with the razor.
[ترجمه گوگل] با تیغ به چانه اش زد
[ترجمه ترگمان] با تیغ ریش خود را سوراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با تیغ ریش خود را سوراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to graze or hit so as to make a superficial injury.
• مترادف: graze
• مشابه: scrape
• مترادف: graze
• مشابه: scrape
- A bullet nicked his shoulder.
[ترجمه گوگل] گلوله ای به شانه اش خورد
[ترجمه ترگمان] یک گلوله شانه اش را سوراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک گلوله شانه اش را سوراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (chiefly British; informal) to steal.
- He nicked my wallet!
[ترجمه حسین کتابدار] کیف پولم را دزدید.|
[ترجمه گوگل] کیف پولم را زد![ترجمه ترگمان] ! کیف پولم رو پاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (chiefly British; slang) of the police, to arrest (someone) for an illegal act.
- The police nicked him for forgery.
[ترجمه حسین کتابدار] پلیس او را به اتهام جعل اسناد بازداشت کرد.|
[ترجمه گوگل] پلیس او را به دلیل جعل متهم کرد[ترجمه ترگمان] پلیس او را به جرم جعل سرقت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید