neutralisation

جمله های نمونه

1. In his view neutralisation as a concept concerned not only the attainment of the final goal but also the path towards it.
[ترجمه گوگل]به نظر او خنثی سازی به عنوان یک مفهوم نه تنها به دستیابی به هدف نهایی بلکه به مسیر رسیدن به آن نیز مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه او به عنوان یک مفهوم نه تنها به دستیابی به هدف نهایی بلکه مسیر به سمت آن نیز مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A clearer case of neutralisation can be found in the case of plosives following s in syllable-initial position.
[ترجمه گوگل]یک مورد واضح‌تر از خنثی‌سازی را می‌توان در مورد plosiveهایی که s در موقعیت هجای اولیه قرار دارند، پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]یک مورد واضح تر از neutralisation را می توان در حالت of بعد در حالت هجا - اولیه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was characterised by neutralisation test, hemagglutination inhibition test and complete sequencing of the genome.
[ترجمه گوگل]با تست خنثی سازی، تست مهار هماگلوتیناسیون و توالی یابی کامل ژنوم مشخص شد
[ترجمه ترگمان]این تست با آزمایش neutralisation، تست مهار hemagglutination و توالی کامل ژنوم مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Disposal begins with the neutralisation of airbags and other pyrotechnical components.
[ترجمه گوگل]دفع با خنثی سازی کیسه های هوا و سایر اجزای آتش سوزی آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]تیم خنثی سازی با the ایربگ و دیگر اجزای pyrotechnical شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Virus Neutralisation Test (VNT) is considered the definitive test to determine whether an animal has had the virus in its system.
[ترجمه گوگل]تست خنثی سازی ویروس (VNT) آزمایشی قطعی برای تعیین اینکه آیا یک حیوان ویروس را در سیستم خود داشته است یا خیر در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]آزمون neutralisation ویروس (VNT)آزمون قطعی برای تعیین اینکه آیا یک حیوان در سیستم خود ویروس دارد یا نه، در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Maberly and I reported results in inpatients with asthma and are doing an outpatient double blind randomised trial of neutralisation.
[ترجمه گوگل]مابرلی و من نتایج را در بیماران بستری مبتلا به آسم گزارش کردیم و در حال انجام یک کارآزمایی تصادفی دوسوکور سرپایی برای خنثی سازی هستیم
[ترجمه ترگمان]Maberly و من نتایج را در inpatients با آسم گزارش کردیم و در حال انجام یک محاکمه سرپایی دو کور سرپایی در neutralisation هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But they regarded the simple wartime orientation of the neutralisation regime as insufficient in the post-Second-World-War era.
[ترجمه گوگل]اما آنها جهت گیری ساده رژیم خنثی سازی در زمان جنگ را در دوران پس از جنگ جهانی دوم ناکافی می دانستند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها جهت گیری ساده زمان جنگ رژیم neutralisation را ناکافی می دانستند که در دوران پس از جنگ جهانی دوم ناکافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Deconstruction is not just a reversal of strategies or a neutralisation of binary opposites: it is a process of displacement.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی فقط معکوس کردن استراتژی ها یا خنثی کردن اضداد دوتایی نیست: این یک فرآیند جابجایی است
[ترجمه ترگمان]ساختارشکنی تنها یک تغییر استراتژی یا مجموعه ای از opposites دوگانه نیست: این یک فرآیند جابجایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nevertheless, as the following studies indicate Soviet officials have regarded neutralisation in the Third World as a pragmatic compromise at best.
[ترجمه گوگل]با این وجود، همانطور که مطالعات زیر نشان می دهد مقامات شوروی خنثی سازی در جهان سوم را در بهترین حالت به عنوان یک سازش عملی تلقی کرده اند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، همانطور که مطالعات بعدی نشان می دهد که مقامات اتحاد جماهیر شوروی، neutralisation را در جهان سوم به عنوان یک مصالحه عمل گرایانه مورد توجه قرار داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the case of a recognised accident, the rider shall be entitled to a neutralisation during the number of laps closest to 1300 metres.
[ترجمه گوگل]در صورت تصادف شناخته شده، سوارکار باید در طول تعداد دور نزدیک به 1300 متر، حق خنثی سازی را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در مورد یک تصادف مشخص، سوار باید در طول تعداد of که به ۱۳۰۰ متر نزدیک تر است، به یک neutralisation داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Should a mechanical mishap occur and be recognised as valid by the commissaires, the team shall be entitled to a 5 km neutralisation (number of laps closest to 5 km).
[ترجمه گوگل]در صورت وقوع یک حادثه مکانیکی و معتبر بودن آن توسط کمیسرها، تیم حق خنثی سازی 5 کیلومتری (تعداد دورهای نزدیک به 5 کیلومتر) را دارد
[ترجمه ترگمان]اگر یک حادثه ناگوار رخ دهد و توسط the معتبر شناخته شود، تیم باید مستحق ۵ کیلومتر neutralisation (تعداد laps تا ۵ کیلومتر)باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] خنثی سازی

انگلیسی به انگلیسی

• act of making neutral; process of neutralizing; making ineffective (also neutralization)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neutralize
✅️ اسم ( noun ) : neutrality / neutralization / neutral / neutralist
✅️ صفت ( adjective ) : neutral / neutralist
✅️ قید ( adverb ) : neutrally

بپرس