nervousness


معنی: عصبانیت، برافروختگی
معانی دیگر: حالت عصبانی

جمله های نمونه

1. He laughed to cover his nervousness.
[ترجمه Tabasom] او خندید تا عصبانیت خودش را پنهان کند
|
[ترجمه googelplay] اوخوشحال شدتاخشم خودرا پنهان کند
|
[ترجمه محمد] او خندید تا عصبانیت خودش را پوشش دهد.
|
[ترجمه گوگل]برای پوشاندن عصبانیتش خندید
[ترجمه ترگمان]او به شدت عصبانیت خود را پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His nervousness was manifest to all those present.
[ترجمه گوگل]عصبانیت او برای همه حاضران آشکار بود
[ترجمه ترگمان]عصبانیت او به همه حاضران منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She laughed to cover her nervousness.
[ترجمه گوگل]برای پوشاندن عصبانیتش خندید
[ترجمه ترگمان]او شروع به خندیدن کرد تا حالت عصبی او را بپوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Adjusting your tie is often a sign of nervousness.
[ترجمه گوگل]تنظیم کراوات اغلب نشانه عصبی بودن است
[ترجمه ترگمان]تنظیم کروات شما اغلب نشانه عصبانیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With great nervousness she followed him.
[ترجمه گوگل]با عصبانیت شدید او را دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت شدید او را دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His nervousness was obvious right from the start.
[ترجمه گوگل]عصبی بودن او از همان ابتدا آشکار بود
[ترجمه ترگمان]عصبانیت او از همان ابتدا آشکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her nervousness began to tell as soon as she entered the room.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه وارد اتاق شد، عصبانیت او شروع شد
[ترجمه ترگمان]همین که وارد اتاق شد، خشمش فروکش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I smiled warmly so he wouldn't see my nervousness.
[ترجمه گوگل]لبخند گرمی زدم تا اعصابم را نبیند
[ترجمه ترگمان]به گرمی لبخند زدم تا عصبانیت مرا ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He found himself chattering away out of nervousness.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که از شدت عصبانیت در حال صحبت کردن است
[ترجمه ترگمان]او خود را از حالت عصبی بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He felt some nervousness at the prospect of meeting her.
[ترجمه گوگل]از احتمال ملاقات با او کمی عصبی شد
[ترجمه ترگمان]از تصور دیدار با او کمی عصبی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is growing nervousness about the possibility of a war in the region.
[ترجمه گوگل]نگرانی در مورد احتمال وقوع جنگ در منطقه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نگرانی فزاینده در مورد احتمال بروز جنگ در منطقه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The party had been overlaid with a certain nervousness.
[ترجمه گوگل]مهمانی با عصبیت خاصی پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]این مهمانی با عصبیت خاصی از آن پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In her nervousness she stumbled over her words.
[ترجمه گوگل]در عصبیتش به حرفش افتاد
[ترجمه ترگمان]با حالتی عصبی به حرف های او پی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He spoke up without the slightest sign of nervousness.
[ترجمه گوگل]بدون کوچکترین نشانه ای از عصبانیت صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او بدون کوچک ترین علامتی از عصبانیت حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her face betrayed her nervousness.
[ترجمه گوگل]چهره اش به عصبی بودنش خیانت می کرد
[ترجمه ترگمان]چهره اش حالت عصبی او را به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عصبانیت (اسم)
chafe, anger, madness, nervousness, huff, ire, willies, boiling point, infuriation, snit

برافروختگی (اسم)
excitation, anger, nervousness, red heat

انگلیسی به انگلیسی

• jumpiness, skittishness; stressfulness, tenseness; state of being excited

پیشنهاد کاربران

نا آرامی
The importance of test will sometimes intensify the nervousness of the students.
anxiety
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nerve
✅️ اسم ( noun ) : nerve / nerves / nervousness
✅️ صفت ( adjective ) : nervous / nervy / nerveless
✅️ قید ( adverb ) : nervously
اضطراب
عصبیت، فشار عصبی
نگرانی، ترس

بپرس