• : تعریف: irrelevant or immaterial; without significance.
جمله های نمونه
1. That, if you'll pardon my saying so, is neither here nor there.
[ترجمه گوگل]اگر این گفته من را ببخشید، نه اینجاست و نه آنجا [ترجمه ترگمان]اگر مرا عفو کنید همین است که نه اینجا و نه آنجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. What I think about your husband is neither here nor there.
[ترجمه معصومه] مهم نیست من راجع به همسر شما چه فکری می کنم
|
[ترجمه گوگل]چیزی که من در مورد شوهرت فکر میکنم نه اینجاست نه اونجا [ترجمه ترگمان]چیزی که من در مورد شوهرت فکر می کنم نه اینجا و نه اینجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. What Cheng's intentions were is neither here nor there. What matters is what he did.
[ترجمه Ali] نیت چنگ اهمیتی نداشت کاری که اون کرده بود اهمیت داشت
|
[ترجمه امیر] اینکه نیت و قصد چنگ چی بود مهم نیست. کاری که اون کرده اهمیت داره
|
[ترجمه گوگل]نیت چنگ نه اینجا بود و نه آنجا مهم این است که او چه کرده است [ترجمه ترگمان] چیزی که \"چنگ چنگ\" توش بود نه اینجا و نه اونجا چیزی که مهمه اینه که اون چیکار کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But that was neither here nor there.
[ترجمه گوگل]اما این نه اینجا بود و نه آنجا [ترجمه ترگمان]اما این جا نه اینجا بود و نه آنجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Start worrying when we're neither here nor there.
[ترجمه گوگل]وقتی ما نه اینجا هستیم و نه آنجا، شروع به نگرانی کنید [ترجمه ترگمان]وقتی ما نه اینجا هستیم و نه اونجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Art was neither here nor there; money was the issue.
[ترجمه گوگل]هنر نه اینجا بود و نه آنجا مسئله پول بود [ترجمه ترگمان]هنر نه اینجا بود و نه آنجا؛ پول مشکل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Dinner half an hour earlier or later was neither here nor there.
[ترجمه گوگل]شام نیم ساعت زودتر یا دیرتر نه اینجا بود و نه آنجا [ترجمه ترگمان]پس از نیم ساعت شام، نه در اینجا و نه در آنجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It's true we're not friends but that's neither here nor there. We're still able to work together.
[ترجمه گوگل]درست است که ما با هم دوست نیستیم اما نه اینجاست و نه آنجا ما هنوز می توانیم با هم کار کنیم [ترجمه ترگمان]راست است که ما با هم دوست نیستیم، اما نه اینجا و نه اینجا ما هنوز می تونیم با هم کار کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Home is neither here nor there.
[ترجمه گوگل]خانه نه اینجاست نه آنجا [ترجمه ترگمان]خانه نه اینجا است و نه آنجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. What you have just said is neither here nor there . Try to keep to the topic.
[ترجمه گوگل]آنچه شما گفتید نه اینجاست و نه آنجا سعی کنید به موضوع ادامه دهید [ترجمه ترگمان]چیزی که الان گفتی نه اینجا و نه اونجا سعی کنید به موضوع نگاه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Whether or not he realised the fact was neither here nor there.
[ترجمه گوگل]خواه متوجه شد که واقعیت نه اینجاست و نه آنجا [ترجمه ترگمان]نمی دانست که این واقعیت وجود دارد یا نه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. That is neither here nor there.
[ترجمه گوگل]که نه اینجاست نه آنجا [ترجمه ترگمان]اینجا نه است و نه اینجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. To him, art was neither here nor there.
[ترجمه گوگل]برای او هنر نه اینجا بود و نه آنجا [ترجمه ترگمان]در نظر او هنر نه اینجا بود و نه آنجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. What you said was neither here nor there; the important thing was what you did.
[ترجمه گوگل]آنچه شما گفتید نه اینجا بود و نه آنجا مهم این بود که چه کردی [ترجمه ترگمان]چیزی که تو گفتی نه اینجا بود و نه اونجا؛ مهم این بود که تو چی کار کردی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• not in this place and not in that place; it makes no difference, it is insignificant
پیشنهاد کاربران
it`s not very very important
به نظرم یه معادل خیلی خوب فارسی براش میتونه "محلی از اعراب نداشتن" باشه
not important, or not connected with the subject being discussed: مهم نبودن، با موضوع مورد بحث مرتبط نبودن
It does not matter
نامربوط، بی اهمیت irrelevant Unimportant because it isnt a relevant point
به حال موضوع فرقی نمی کنه، دخلی تو موضوع نداره Whether or not I agree with you is neither here nor there
نکته اصلی نبودن
not important, or not connected with the subject being discussed