فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: negates, negating, negated
مشتقات: negater (n.), negator (n.)
حالات: negates, negating, negated
مشتقات: negater (n.), negator (n.)
• (1) تعریف: to render ineffective or invalid; nullify.
• مترادف: annul, invalidate, nullify, rescind, retract, revoke, void
• متضاد: affirm, reinforce, validate
• مشابه: abrogate, cancel, countermand, destroy, negative, neutralize, repeal, unsay, vitiate, withdraw
• مترادف: annul, invalidate, nullify, rescind, retract, revoke, void
• متضاد: affirm, reinforce, validate
• مشابه: abrogate, cancel, countermand, destroy, negative, neutralize, repeal, unsay, vitiate, withdraw
- Drinking alcohol partially negates the medicine's effect.
[ترجمه حسین امیری] نوشیدن الکل اثر بخشی دارو را کاهش می دهد.|
[ترجمه علی جادری] نوشیدن الکل , تا حدودی , اثر دارو را خنثی ( بی اثر ) می کند .|
[ترجمه گوگل] نوشیدن الکل تا حدی اثر دارو را خنثی می کند[ترجمه ترگمان] نوشیدن الکل تا حدی اثر دارو را نفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This statement negates what you said in your first paragraph.
[ترجمه گوگل] این عبارت آنچه را که در پاراگراف اول خود گفتید نفی می کند
[ترجمه ترگمان] این عبارت چیزی که شما در اولین پاراگراف خود گفته بودید را نفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این عبارت چیزی که شما در اولین پاراگراف خود گفته بودید را نفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to deny the correctness or existence of.
• مترادف: deny, disallow, renounce, repudiate
• متضاد: affirm, confirm
• مشابه: contradict, disavow, disclaim, disown
• مترادف: deny, disallow, renounce, repudiate
• متضاد: affirm, confirm
• مشابه: contradict, disavow, disclaim, disown
- Atheists negate the idea of divine creation.
[ترجمه علیرضا] خداناباوران ایده ی خلقت الهی را نفی میکنند.|
[ترجمه گوگل] بیخدایان ایده خلقت الهی را نفی می کنند[ترجمه ترگمان] Atheists ایده ایجاد الهی را نفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید