navigate ؛ پیمایش و ناوبری و جهت یابی از جهت رسیدن به نان و نوا و منفعت. مرتبط با مفهوم کلمه ی ناوگان
ناف ناو ؛ نافع ، نفع رسان و نوا دهنده
ناف در وجود جنین و در رحم مادر ، بندی است متصل به جفت که جنین از طریق آن از وجود مادر در داخل رحم نفع می برد و به نفع و نفا یا نوا می رسد.
... [مشاهده متن کامل]
نفت ؛ از مصدر نف و ناف به معنی ماده ی پُر منفعت و نافع ایجاد شده است.
مدل نگارگری حرف ( ت ) با دو نقطه در انتهای ساختمان کلمه ی نفت مثل سرطان و سرایت یا سطح و مساحت می باشد.
در زمینه ی چیدمان حروف آوایی با چند صورت و نگارگری مختلف باید تحقیقات بیشتری صورت بگیرد تا بتوانیم به حکمت و منظوری که در نوشتن تمام حروف الفبا انجام شده پی ببریم. به طوری که این مبحث اگر به طور کامل تحقیق شود برای خودش یک کتاب مستقل در زمینه ی حکمت ایجاد خط و ادبیات نگارشی در زبان فارسی و عربی می شود.
ناف ناو ؛ عضو نافع ، نفع رسان ، نوا دهنده ،
navigate ؛ پیمایش و ناوبری و جهت یابی از جهت رسیدن به نان و نوا و منفعت
ساختمان این کلمه از ریشه ی نف می باشد
ناف در وجود جنین و در رحم مادر ، بندی است متصل به جفت که جنین از طریق آن از وجود مادر در داخل رحم نفع می برد و به نفع و نفا یا نوا می رسد.
مرتبط با تحلیل و توضیح متن زیر؛
نفله ؛ نفلة ، نفرت ، نفرین ، نفر ، نفع ، ناف ، نافی ، نافع ، نافله ، انفال و. . .
حرف ( ل ) در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد
از نفع افتادن ، نفع نداشتن ، نفرت برانگیز ، نفرت شده ، نفرین شده
اصطلاح نفرین کردن برای حالتی ایجاد می شود که از نفری که نفع نداشته باشد نفرت داشته باشیم.
هر نفری که نفرت برانگیز باشد نفرین می شود و هر نفری که نفرین شود نفله می شود.
نافله ؛ مصدر این کلیدواژه ، کلمه ی ناف به معنی نفع رسان می باشد.
حرف ( ف ) از محل صدور آوا به دلیل نزدیکی و محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف ( و ) می باشد.
بر همین مبنا و از طریق این قانون کلمه ی نافله با ریخت ناوله و کلمه ی رایج نوا با اصطلاح به نون و نوایی رسیدن و نفع بردن قابل مشاهده است.
حروف تکاملی به عنوان یک افزونه در ریشه ی ( نف ) و با یک مفهوم مشترک در ساختمان کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به عنوان باب خروج در ساختمان کلمات عبارتند از ؛
( ل ر خ ح ع ت د ذ س )
مثل ( نفر نوفل نفخ نفع نفح نفت نوید نفس نفوذ )
به عنوان مثال حکمت حرف س در کلمه ی نفس دارای مفهوم سرایت و مسرت دهنده بودن این منفعت الهی در امر حیات و وجود انسان است.
یا حکمت حرف خ در کلمه ی نَفْخ دارای مفهوم خروج گاز و نافخ بودن این امر می باشد.
یا حکمت حرف ( ر ) در کلمه ی نفر و نفیر دارای مفهوم تکرار نفع رسانی در یک شخص یا یک عمل می باشد.
کلمات مرتبط با کلمه ی نافله در یک راسته ی مفهومی عبارتند از ؛
( نافله نوفل انفال انفاس ناف نافع نفع نفت منفعت نفر نفیر نفرین نفله ناو ناویا نوا نوه نوید ناودانی و. . . )
در قانون مُصَوِّت ها در دو کلمه ی نَف و نِف دو مفهوم دهنده بودن و گیرنده بودن یک منفعت دارای بار معنایی می باشد.
نِف ؛ نفع رساندن مثل نِفادا با ریخت نِوادا به معنی کوه نفع رسان
نَف ؛ نفع رسیدن ، نفع دیدن مثل نَفَر و نفیر و نَفَس و نبیره و نفت
ناف ؛ نافع ، نفع رسان و نفیر و ناو و نوا دهنده
نافله ؛ زمانی برای به نفع نوا رسیدن
نوفل ؛ محل و مکانی برای به نفع نوا رسیدن یا رساندن
نِفله ؛ از نفع افتادن
ناو ، ناف ؛ نوا دهنده
نوه ؛ نفع و نوای زندگانی
ناودانی ؛ کانال و مسیری برای نفع و نوا رساندن
ناویا ؛ مکان به نوا رسیدن
انفال ؛ نُفوس ، افراد نوا گیرنده
نوید ؛ نوا دهنده ، نوید بخش
ناوند ؛ بالشتک خمیر نان برای به نان و نوا رسیدن
نفت ؛ ماده ی پُر منفعت
چنانچه از زاویه ی قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات کاربردی در موقعیت های مختلف با مفهوم مشترک نفع ورود کنیم حرف ( ف و ) قابل تبدیل به حرف ( ب ) نیز می باشد.
یعنی کلمه ی ناف به مفهوم نفع رسان قابل تبدیل به کلمه ی ناب می باشد.
کلماتی که در یک راسته ی دیگر از این مفهوم قابل مشاهده می شود عبارتند از ؛ ناب نبش نبات نوبل نبیع نبیره و. . .
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم nav
📌 این ریشه، معادل "ship" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "ship" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 naval: related to ‘ships’ or the navy
🔘 navigate: to steer or direct a ‘ship’ or vehicle
🔘 navigator: one who guides a ‘ship’ or vehicle
🔘 navigation: the process of directing a ‘ship’ or traveling
🔘 navy: a fleet of ‘ships’ used for military purposes
🔘 circumnavigate: to travel all the way around by ‘ship’
🔘 navalism: advocacy for a strong ‘ship’ fleet
🔘 navicular: shaped like a ‘ship’
🔘 aeronaval: relating to both air and ‘ship’ forces
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم ig
📌 این ریشه، معادل "do" و "act" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "do" یا "act" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 intransigent: refusing to act differently or do what others want
🔘 prodigal: acting wastefully with money or time
🔘 ambiguous: something unclear due to acting in multiple ways
🔘 mitigate: to act to reduce harm or pain
🔘 castigate: to do severe criticism or punishment
🔘 exiguous: acting with only a small or limited amount
🔘 litigate: to act in court to resolve a legal issue
🔘 allege: to do a claim without proof
🔘 navigate: to act to find your way
🔘 ambiguity: an unclear act or expression
🔘 castigation: the act of severe scolding
🔘 exigency: a situation requiring urgent action
🔘 intransigence: the act of being stubborn or unyielding
🔘 litigation: the act of resolving issues in court
🔘 navigator: one who acts to guide a journey
🔘 prodigality: the act of spending excessively
🔘 unmitigated: not acted upon to lessen severity
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم ag
📌 این ریشه، معادل "do, " "act, " و "drive" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "do, " "act, " یا "drive" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 agenda: things to be “done”
🔘 agent: one who “does” things for another
🔘 agitate: to “do” troublesome and irritating things to another
🔘 agility: the ability to “do” difficult mental and physical things
🔘 agile: of the ability to “do” difficult mental and physical things
🔘 coagulate: to “do” or “drive” together
🔘 navigate: to “do” therefore “drive” a ship
🔘 litigate: to “do” a lawsuit
🔘 castigate: to “do” punishment to
🔘 exigent: of that which must be thoroughly “done” immediately
🔘 ambiguous: of “doing” on both sides of an issue, and not clearly landing on one
پیمودن راه یا مسیر ؛پشت سر گذاشتن
گذر کردن
develop new skills to navigate those circumstances
navigate: به معنی �ناوبری� یا �حرکت در. . . � است.
navigate= to understand or deal with something complicated
ناوبری کردن، کشتیرانی کردن، هدایت کردن ( هواپیماو غیره ) ، طبیعت، ذات، گوهر، ماهیت، خوی، افرینش، گونه، نوع، خاصیت، sail, drive, guide, handle, manoeuvre, pilot, steer, voyage
۱. جهت یابی کردن ۲. {کشتی یا هواپیما} هدایت کردن ۳. عبور کردن از ۴. پیش بردن. عبور دادن. گذراندن
مثال:
Only skilled pilots can navigate a ship through the Panama Canal.
تنها ناوبران ماهر می توانند یک کشتی را از میان کانال پاناما عبور بدهند.
طی مسیر
طی شدن
جستجو کردن
پیش رفتن
As she navigates a world of cunning and lies. . .
همین طور که در دنیایی از حیله و دروغ پیش می رود. . .
To find which way you need to go when you are traveling
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : navigate
✅️ اسم ( noun ) : navigation / navigability / navigator
✅️ صفت ( adjective ) : navigational / navigable
✅️ قید ( adverb ) : navigationally / navigably
پیمایش
ناویدن، ناوبری کردن
Navigation: ناوش
پشت سر گذاشتن ( شرایطی سخت )
to deal with
navigate ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ناویدن
تعریف: گشتن در جهانْوب با دنبال کردن مسیرهای اَبَرمتنی از سندی به سند دیگر در رایانههای مختلف
مسیریابی کردن
راه وجهت یابی در شرایط سخت
حرکت، حرکت کردن
از پس چیزی یا شرایط پیچیده ای برآمدن
ناویدن.
ناواندن.
راهیابیدن.
جابجایی
ناوبری کردن، رهیابی کردن
راه یابی
یافتن راه درست برای پرداختن به شرایط پیچیده و دشوار
how to nagivate these feelings
جهت یابی کردن، هدایت کردن
To find the way to a place, especially a map
وب گردی، سرچ ، گشت زنی در اینترنت مترادف surf the net
When we do research on the internet we say that we"navigate" or "surf the Net".
گشت زنی یا تحقیق و پژوهش در اینترنت ( مترادف کلمه surf . ناوبری وب ) / راهیابی کردن / ناوبری کردن / هدایت کردن ( کشتی, هواپیما و . . . ) .
حرکت کردن
When fish, animals, or insects navigate somewhere, they find the right direction to go and travel there.
یافتن مسیر
کنار زدن ( جمعیت )
رهیابی و حرکت کردن
جهت یابی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)