فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: navigates, navigating, navigated
حالات: navigates, navigating, navigated
• (1) تعریف: to plan, manage, or control the course of (a ship, aircraft, or the like).
• مشابه: sail
• مشابه: sail
- The captain managed to navigate the ship through the storm.
[ترجمه گوگل] کاپیتان موفق شد کشتی را از میان طوفان عبور دهد
[ترجمه ترگمان] فرمانده موفق شد که کشتی را از میان طوفان هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فرمانده موفق شد که کشتی را از میان طوفان هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to go across, along, or through; traverse, as by ship or aircraft.
• مشابه: sail
• مشابه: sail
- Explorers took great risks in order to navigate the globe.
[ترجمه گوگل] کاوشگران خطرات بزرگی را برای حرکت در جهان متحمل شدند
[ترجمه ترگمان] Explorers خطرات بزرگی را برای هدایت کره زمین به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Explorers خطرات بزرگی را برای هدایت کره زمین به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) to progress or make way through or past.
- Can you navigate the intersection?
[ترجمه گوگل] آیا می توانید در تقاطع حرکت کنید؟
[ترجمه ترگمان] آیا می توانید این تقاطع را هدایت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا می توانید این تقاطع را هدایت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to plan, manage, or control the course of a ship, aircraft, or missile.
- The captain had turned off the automatic pilot was navigating manually.
[ترجمه گوگل] کاپیتان خلبان اتوماتیک را خاموش کرده بود و به صورت دستی حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان] خلبان اتوماتیک خاموش حرکت می کرد و با دستی حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خلبان اتوماتیک خاموش حرکت می کرد و با دستی حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make one's way; find the correct path to a destination or goal.
- In the dark, it was difficult to navigate to where the candles were kept.
[ترجمه گوگل] در تاریکی، حرکت به جایی که شمعها نگهداری میشد، دشوار بود
[ترجمه ترگمان] در تاریکی، هدایت کردن به جایی که شمع ها در آنجا نگهداری می شدند دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در تاریکی، هدایت کردن به جایی که شمع ها در آنجا نگهداری می شدند دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's amazing how these bicyclists navigate through the city traffic.
[ترجمه گوگل] شگفت انگیز است که چگونه این دوچرخه سواران در ترافیک شهر حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان] شگفت انگیز است که چگونه این دوچرخه سواران از طریق ترافیک شهر حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شگفت انگیز است که چگونه این دوچرخه سواران از طریق ترافیک شهر حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I had some trouble navigating through the website.
[ترجمه باران] در پیمایش وبسایت کمی مشکل داشتم|
[ترجمه گوگل] من در پیمایش در وب سایت مشکل داشتم[ترجمه ترگمان] در طی وب سایت کمی مشکل داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) to walk.
- They were too drunk to navigate.
[ترجمه Ebz] واسه رانندگی زیادی مست بودند.|
[ترجمه گوگل] آنها بیش از حد مست بودند که نمی توانستند حرکت کنند[ترجمه ترگمان] آن ها بیش از حد مست بودند که بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید