nauseate

/ˈnɒziˌet//ˈnɔːsɪeɪt/

معنی: حالت تهوع دست دادن، بالا آوردن، متنفر ساختن، از رغبت انداختن، منزجرکردن
معانی دیگر: متنفر کردن یا شدن، بیزار کردن یا شدن، دچار تهوع کردن یا شدن، دچار به هم خوردگی حال شدن، منش گشتن، وامیدن، بالااوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nauseates, nauseating, nauseated
مشتقات: nauseating (adj.)
(1) تعریف: to upset the stomach of (a person or animal), often to the point of causing vomiting; cause nausea in.
مشابه: sicken, turn, unsettle, upset

- The sight of blood nauseates some people.
[ترجمه سما] بعضی از مردم با دیدن خون دچار حالت تهوع می شوند
|
[ترجمه گوگل] دیدن خون بعضی ها را تهوع می کند
[ترجمه ترگمان] دیدن خون، بعضی از مردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The roller coaster ride nauseated her.
[ترجمه گوگل] ترن هوایی باعث تهوع او شد
[ترجمه ترگمان] ترن هوایی که بهش دچار تهوع میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause disgust or repugnance in.
مترادف: disgust, offend, repel, sicken
مشابه: appall, cloy, incense, outrage, repulse, revolt, shock, turn

- The child pornography nauseated the detective, who had three young daughters himself.
[ترجمه Skyla] پورنوگرافی کودکان برای کاراگاه تهوع آور بود چون خودش سه تا دختر جوون داشت
|
[ترجمه گوگل] پورنوگرافی کودکان کارآگاه را که خود سه دختر خردسال داشت، تهوع کرد
[ترجمه ترگمان] کودک پورنو گرافی بازرس که سه دختر جوان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She read about the treatment of the victims, and the thought of such cruelty nauseated her.
[ترجمه گوگل] او در مورد رفتار با قربانیان مطالعه کرد و فکر چنین ظلمی باعث تهوع او شد
[ترجمه ترگمان] او در مورد درمان قربانیان مطالعه می کرد و این فکر که چنین بی رحمی او را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The idea of eating raw shellfish nauseates me.
[ترجمه گوگل]ایده خوردن صدف خام باعث تهوع من می شود
[ترجمه ترگمان]فکر خوردن صدف خام با من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The smell of frying nauseated her.
[ترجمه گوگل]بوی سرخ کردن تهوعش می کرد
[ترجمه ترگمان]بوی کباب به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was nauseated for more drinking.
[ترجمه گوگل]او برای نوشیدن بیشتر حالت تهوع داشت
[ترجمه ترگمان]برای نوشیدن بیش از اندازه تهوع داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The thought of food nauseated me.
[ترجمه گوگل]فکر غذا باعث تهوعم شد
[ترجمه ترگمان]فکر غذا به من تهوع آوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The judge described the offences as nauseating and unspeakable.
[ترجمه گوگل]قاضی این جرایم را تهوع‌آور و غیرقابل بیان توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی این تخلفات را تهوع آور و غیرقابل بیان توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is a nauseating smell of rotten food.
[ترجمه گوگل]بوی تهوع آور غذای فاسد می آید
[ترجمه ترگمان]بوی تهوع آوری از غذاهای فاسد به مشام می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I nauseated about the food she cooked.
[ترجمه گوگل]از غذایی که پخته بود حالت تهوع داشتم
[ترجمه ترگمان]در مورد غذایی که می پخت متنفر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It nauseated him to quarrel with his wife without end.
[ترجمه گوگل]این باعث تهوع او می شد که با همسرش بدون پایان دعوا کند
[ترجمه ترگمان]به او حالت تهوع داشت که با همسرش نزاع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For them to attack the Liberals for racism is nauseating hypocrisy.
[ترجمه گوگل]حمله آنها به لیبرال ها به خاطر نژادپرستی، ریاکاری تهوع آور است
[ترجمه ترگمان]برای آن ها حمله به لیبرال ها برای نژاد پرستی، ریاکاری نفرت آوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't want to eat anything, I'm nauseating.
[ترجمه گوگل]نمیخوام چیزی بخورم حالت تهوع دارم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم چیزی بخورم، حالم بهم خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She could not eat anything without feeling nauseated.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست بدون احساس تهوع چیزی بخورد
[ترجمه ترگمان]او بدون احساس تهوع چیزی را نمی توانست بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Violence in movies is often nauseating.
[ترجمه گوگل]خشونت در فیلم ها اغلب تهوع آور است
[ترجمه ترگمان]خشونت در فیلم ها اغلب تهوع آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was nauseated by the violence in the movie.
[ترجمه گوگل]از خشونت فیلم حالت تهوع داشتم
[ترجمه ترگمان]من از شدت خشونت در فیلم متنفر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's nauseated by the smell of meat cooking.
[ترجمه گوگل]از بوی پختن گوشت حالت تهوع دارد
[ترجمه ترگمان]او از بوی پختن گوشت متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The smell of meat nauseates me.
[ترجمه گوگل]بوی گوشت حالم را می گیرد
[ترجمه ترگمان]بوی گوشت به من می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حالت تهوع دست دادن (فعل)
nauseate

بالا آوردن (فعل)
puke, nauseate

متنفر ساختن (فعل)
nauseate

از رغبت انداختن (فعل)
nauseate

منزجرکردن (فعل)
nauseate

انگلیسی به انگلیسی

• make nauseous; cause uneasiness in one's stomach; disgust, cause repugnance
if something nauseates you, it makes you feel as if you are going to vomit.
something that nauseates you, cause you to feel disgust or dislike towards it because it is very unpleasant.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Abhor
🔘 Despise
🔘 Detest
🔘 Loathe
🔘 Hate
🔘 Scorn
🔘 Shun
🔘 Abominate
🔘 Anathematize
🔘 Contemn
🔘 Curse
🔘 Deprecate
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 Deride
🔘 Disapprove
🔘 Disdain
🔘 Disfavor
🔘 Disparage
🔘 Execrate
🔘 Nauseate
🔘 Spurn
✅ Definition:
👉 To feel or express intense dislike or hatred toward something or someone.

verb [ T often passive] formal
to cause someone to feel as if they are going to vomit
فعل ( اغلب مجهول ) ، رسمی
باعث حالت تهوع شدن
He's nauseated by the smell of meat cooking.
The smell of the fish nauseated her.
She felt dizzy and nauseated and then fainted.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/nauseate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nauseate
✅️ اسم ( noun ) : nausea
✅️ صفت ( adjective ) : nauseous / nauseating
✅️ قید ( adverb ) : nauseatingly
دچار حالت تهوع کردن

بپرس