nosy

/ˈnoʊzi//ˈnəʊzi/

معنی: فضول، دارای شامه تیز
معانی دیگر: (در کار دیگران) کنجکاو، nosey دارای شامه تیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: nosier, nosiest
مشتقات: nosily (adv.), nosiness (n.)
• : تعریف: excessively interested in or forward in inquiring into the affairs of others; prying.
مترادف: curious, inquisitive, prying
مشابه: intrusive, meddlesome, questioning, snooping

- Sometimes I think those nosy neighbors are listening outside our door.
[ترجمه گوگل] گاهی فکر می‌کنم آن همسایه‌های فضول بیرون از در خانه ما گوش می‌دهند
[ترجمه ترگمان] بعضی وقتا فکر می کنم که اون همسایه های فضول دم در خونه ما گوش میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The actress refused to answer some of the nosier questions.
[ترجمه Butterfly] بازیگر از پاسخ دادن به بعضی از سوال های خاله زنکی خودداری کرد.
|
[ترجمه گوگل] این بازیگر از پاسخ دادن به برخی از سوالات پر سر و صدا خودداری کرد
[ترجمه ترگمان] بازیگر از پاسخ دادن به سوالات nosier خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. nosy neighbors
همسایه هایی که می خواهند سراز کار آدم دربیاورند

2. nosy questions
پرسش های کنجکاوانه

3. Don't be so nosy! It's none of your business.
[ترجمه الهه] فضولی نکن به تو ربطی نداره
|
[ترجمه گوگل]اینقدر فضول نباش! به تو هیچ ربطی ندارد
[ترجمه ترگمان]این قدر فضول نباش! به تو هیچ ربطی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That old lady is very nosy, so nobody likes to talk to her.
[ترجمه گوگل]آن پیرزن بسیار فضول است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او صحبت کند
[ترجمه ترگمان]آن خانم پیر خیلی فضول است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was complaining about her nosy parents.
[ترجمه گوگل]از پدر و مادر فضولش شاکی بود
[ترجمه ترگمان]او از پدر و مادر nosy شکایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our next door neighbour is a real nosy parker. He always has to know everything about everybody on our street.
[ترجمه گوگل]همسایه همسایه ما یک پارکر فضول واقعی است او همیشه باید همه چیز را در مورد همه در خیابان ما بداند
[ترجمه ترگمان]همسایه بغلی ما یک پارکر حسابی فضول است او همیشه باید همه چیز را در مورد همه در خیابان ما بداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't be so nosy—it's none of your business.
[ترجمه گوگل]اینقدر فضول نباش - به تو ربطی نداره
[ترجمه ترگمان]انقدر فضول نباش به تو هیچ ربطی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Being the nosy type, I thought I'd pick his brains.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که فضول بودم، فکر کردم مغزش را انتخاب کنم
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که مغز او را انتخاب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Invent some reason to quieten old Nosy Salt.
[ترجمه گوگل]دلیلی اختراع کنید تا نمک نوسی قدیمی را آرام کنید
[ترجمه ترگمان]یه دلیلی برای آرامش خودتو به \"نوزی واتسون\" نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Not those nosy Klubocks, she thought, turning to see the back door fly open.
[ترجمه گوگل]فکر کرد نه آن کلوبوک های فضول، و برگشت تا دید که در پشتی باز می شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که برگشت تا در پشتی را باز کند فکر کرد: نه اون Klubocks فضول!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Those who butt in because they are curious, nosy and feel entitled to the involvement they seek.
[ترجمه گوگل]کسانی که به این دلیل که کنجکاو، فضول هستند و احساس می کنند حق مشارکتی را که به دنبال آن هستند، کنار می گذارند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به این دلیل مورد حمله قرار می گیرند، به این دلیل که کنجکاو، فضول هستند و احساس می کنند آن ها به دنبال آن هستند که به دنبال آن هستند، احساس گناه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was also branded a nosy parker by some of his Abingdon neighbours.
[ترجمه گوگل]او همچنین توسط برخی از همسایگان ابینگدون به عنوان یک پارکر فضول شناخته شد
[ترجمه ترگمان]او همچنین با برخی از همسایگان his او را فضول خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We don't need an extra nosy parker round here.
[ترجمه گوگل]ما در اینجا به یک پارکر فضول اضافی نیاز نداریم
[ترجمه ترگمان]ما به این جا نیازی نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That was to stop him asking nosy questions, like how old you was.
[ترجمه گوگل]این کار باعث می شد که او از پرسیدن سؤالات مزخرف جلوگیری کند، مثلاً چند سال دارید
[ترجمه ترگمان]این بود که متوقفش کنی، مثل اینکه چقدر پیر بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Melrose Gargoyles are nosy, but see as little as we do: only black stones with their skulls and crossbones.
[ترجمه گوگل]ملروز گارگویل ها فضول هستند، اما به اندازه ما کم می بینند: فقط سنگ های سیاه با جمجمه و استخوان های متقاطعشان
[ترجمه ترگمان]Gargoyles Melrose هستند، اما تا آنجا که ما می بینیم کوچولو هستند: فقط سنگ های سیاه با جمجمه و استخوان های ضربدری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فضول (اسم)
bur, pragmatic, blab, voyeur, pry, nosy, prier, intruder, blabber, busybody, tamperer, meddler, obtruder

دارای شامه تیز (صفت)
nosy, nosey

انگلیسی به انگلیسی

• excessively curious, snoopy; interfering, prying (also spelled nosey)
someone who is nosy tries to find out about things which do not concern them; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

آدم فضول
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nose / nasalize
✅️ اسم ( noun ) : nose / nasalization
✅️ صفت ( adjective ) : nasal / nosy ( nosey )
✅️ قید ( adverb ) : nasally
Nosy=snooper=busy body=ادم فضول
فضول یا خاله زنک
فضول
شخص کنجکاو
به کسی که زیادی در کار تجسس میکند میگن فضول یا Nosy

بپرس