navel

/ˈneɪvl̩//ˈneɪvl̩/

معنی: وسط، ناف، سره میان
معانی دیگر: سره، مرکز، میانگاه، سره مج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the place on the abdomen of a mammal where the umbilical cord of the fetus was attached; umbilicus.

(2) تعریف: the center or middle.

جمله های نمونه

1. the baby's navel was swollen
ناف نوزاد باد کرده بود.

2. the hero was worshipped as the navel of the world
قهرمان را به عنوان مرکز ثقل زمین مورد نیایش قرار می دادند.

3. As the flickering tongue scooped inside her shallow navel, so she felt gentle hands squeezing her pliant gourds.
[ترجمه گوگل]همانطور که زبان سوسو زن در داخل ناف کم عمقش فرو می‌رفت، او احساس کرد که دست‌های ملایم غوره‌های نرمش را فشار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]همان طور که در درون ناف کم عمق او فرو می رفت، احساس کرد که دستان نرم و نرم او را فشار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had an emerald in her navel.
[ترجمه گوگل]در نافش زمرد داشت
[ترجمه ترگمان]او یک زمرد در ناف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Must any consciousness stare at its own navel?
[ترجمه گوگل]آیا هر آگاهی باید به ناف خود خیره شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا آگاهی از هشیاری در ناف خودش است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Everyone goes on about Cher's dresses, showing her navel.
[ترجمه گوگل]همه دنبال لباس های شِر می روند و ناف او را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]همه به لباس های شر می روند و ناف او را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Instead yellow fluid, sticky like glue, filled her navel.
[ترجمه گوگل]در عوض مایع زرد، چسبناک مانند چسب، ناف او را پر کرد
[ترجمه ترگمان]در عوض مایع زرد، چسبنده مانند چسب، ناف او را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Having spent so long staring into the national navel we can raise our heads.
[ترجمه گوگل]پس از مدت طولانی خیره شدن به ناف ملی، می توانیم سر خود را بلند کنیم
[ترجمه ترگمان]ما خیلی وقته که به مرکز ملی خیره شدیم می تونیم سرمون رو بلند کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Navel oranges are only 3cents a pound.
[ترجمه گوگل]پرتقال ناف فقط 3 سنت در هر پوند است
[ترجمه ترگمان]ناف پرتقال فقط سه سنت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rest palm of one hand over navel.
[ترجمه گوگل]کف یک دست را روی ناف قرار دهید
[ترجمه ترگمان] کف دست یه دست دراز بکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I pictured my navel, soft and curled like a mollusc.
[ترجمه گوگل]نافم را شبیه نرم تنان نرم و فر شده به تصویر کشیدم
[ترجمه ترگمان]ناف من را تجسم کردم، نرم و خمیده، مثل یک mollusc
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tangerines and navel oranges may hold their moisture longer by leaving stems attached to the fruit.
[ترجمه گوگل]نارنگی ها و پرتقال های ناف ممکن است با چسبیدن ساقه ها به میوه، رطوبت خود را برای مدت طولانی تری حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]پرتقال و پرتقال ممکن است رطوبت خود را با رها کردن ساقه ها که به میوه متصل می شوند، حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ultrasonic-assisted extraction process of flavonoids from navel orange peel was studied.
[ترجمه گوگل]فرآیند استخراج فلاونوئیدها با کمک اولتراسونیک از پوست پرتقال ناف مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]فرآیند استخراج فوق به کمک اولتراسونیک از ناف به ناف orange نیز مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sometimes it is seen emanating from the navel, sometimes from the forehead.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات از ناف و گاهی از پیشانی دیده می شود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات که از ناف بیرون می آید، گاهی از روی پیشانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسط (اسم)
navel, howe, middling

ناف (اسم)
belly button, navel, umbilicus

سره میان (اسم)
navel

انگلیسی به انگلیسی

• small dimple in the abdomen where the umbilical cord was once attached to the placenta; belly button (informal); center
your navel is the small hollow in the middle of the front of your body.

پیشنهاد کاربران

نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
...
[مشاهده متن کامل]

forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا

Nostril : سوراخ بینی ( دو هجایی است /naas. trolz/ در صورت جمع )
Nasal : مربوط به بینی /ney. zl/
Navel : ناف /ney. vl/
Belly button : نام غیررسمی navel که همون ناف باشه
🚨 از میان واژگان بالا همگی اسم هستند به جز nasal که صفت هست

بپرس