97 1571 100 1 native language /ˈneɪtɪvˈlæŋɡwədʒ/ /ˈneɪtɪvˈlæŋɡwɪdʒ/معنی: زبان بومی واژه native language در جمله های نمونه 1. He read a poem in his native language. [ترجمه ترگمان]او یک شعر را در زبان مادری خود خواند [ترجمه گوگل]او شعر را در زبان مادری خواند [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. English is not my native language. [ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی من نیست [ترجمه گوگل]انگلیسی زبان مادری من نیست [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. He reverted to his native language . [ترجمه ترگمان]به زبان مادری خود بازگشت [ترجمه گوگل]او به زبان مادری خود بازگشت [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. Try not to drop into your native language. [ترجمه ترگمان]سعی کنید به زبان مادری خود نروید [ترجمه گوگل]سعی نکنید به زبان مادری خود رها شوید [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 5. Her native language is German. ... مترادف native language زبان بومی (اسم)vernacular , native language معنی native language در دیکشنری تخصصی native language[کامپیوتر] زبان طبیعی ، زبان اختصاصی . | Native mercury | native metals | native method | native mud | native paraffin | معنی کلمه native language به انگلیسی native language• mother tongue, language one grew up speaking native language را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران زینب خسروی زبان مادری Maryam mother tongue معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها معین کریمی > outward Mera > mera منصور > قهقرایی S.E > photogenerated ج قاسمی > silhouette سمانه جمالپور > سلام عزیزم ناهید جعفری > asshole بهمن > گورچین نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته امین آریاحمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodمحمد حاتمی نژادپارسا میریوسفیDark Light Figureヴァヒド فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست نام کره ای طبل غازی نگون اقبال یک غازی عجل الله تعالی فرجه صحنه نبرد خاطر تیز