native language

/ˈneɪtɪvˈlæŋɡwədʒ//ˈneɪtɪvˈlæŋɡwɪdʒ/

معنی: زبان بومی
معانی دیگر: زبان بومی

جمله های نمونه

1. He read a poem in his native language.
[ترجمه گوگل]او شعری را به زبان مادری خواند
[ترجمه ترگمان]او یک شعر را در زبان مادری خود خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. English is not my native language.
[ترجمه گوگل]انگلیسی زبان مادری من نیست
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی من نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He reverted to his native language .
[ترجمه بهین] او به زبان بومی/محلی خود بازگشت
|
[ترجمه گوگل]او به زبان مادری خود بازگشت
[ترجمه ترگمان]به زبان مادری خود بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Try not to drop into your native language.
[ترجمه گوگل]سعی کنید به زبان مادری خود نروید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به زبان مادری خود نروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her native language is German.
[ترجمه گوگل]زبان مادری او آلمانی است
[ترجمه ترگمان]زبان مادری او آلمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. English is not the native language for almost half of our overseas visitors.
[ترجمه گوگل]انگلیسی زبان مادری تقریباً نیمی از بازدیدکنندگان خارج از کشور ما نیست
[ترجمه ترگمان]انگلیسی زبان مادری برای تقریبا نیمی از بازدیدکنندگان خارجی ما نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her native language/tongue is German.
[ترجمه گوگل]زبان/زبان مادری او آلمانی است
[ترجمه ترگمان]زبان مادری او آلمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She spoke not only her native language, Swedish, but also English and French.
[ترجمه گوگل]او نه تنها به زبان مادری خود، سوئدی، بلکه انگلیسی و فرانسوی نیز صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او نه تنها از زبان مادری خود، یعنی سوئدی، بلکه انگلیسی و فرانسوی سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Try not to fall into your native language outside class.
[ترجمه گوگل]سعی کنید خارج از کلاس به زبان مادری خود نیفتید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به زبان مادری خود خارج از کلاس نروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Andrea's native language is German.
[ترجمه گوگل]زبان مادری آندریا آلمانی است
[ترجمه ترگمان]زبان محلی آند را آلمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. English is not his native language.
[ترجمه گوگل]انگلیسی زبان مادری او نیست
[ترجمه ترگمان]انگلیسی زبان مادری او نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And as they learn their native language, they also use language to learn other things.
[ترجمه گوگل]و همانطور که زبان مادری خود را یاد می گیرند، از زبان برای یادگیری چیزهای دیگر نیز استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]و وقتی زبان مادری خود را می آموزند، از زبان برای یادگیری چیزهای دیگر استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Explanations, information and annotations in the user's native language relate to the procedures and practice in the foreign language.
[ترجمه گوگل]توضیحات، اطلاعات و حاشیه نویسی به زبان مادری کاربر مربوط به رویه ها و تمرین در زبان خارجی است
[ترجمه ترگمان]شرح و تفسیر، اطلاعات و annotations در زبان مادری کاربر به رویه ها و اعمال زبان خارجی مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indeed no native language is primitive.
[ترجمه گوگل]در واقع هیچ زبان مادری ابتدایی نیست
[ترجمه ترگمان]در واقع هیچ زبان مادری بدوی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زبان بومی (اسم)
vernacular, native language

تخصصی

[کامپیوتر] زبان طبیعی، زبان اختصاصی .

انگلیسی به انگلیسی

• mother tongue, language one grew up speaking

پیشنهاد کاربران

native language ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: زبان بومی
تعریف: زبانی که کودکان به صورت طبیعی فرامی گیرند |||متـ . زبان مادری mother tongue
mother tongue
زبان مادری

بپرس