mutter

/ˈmətər//ˈmʌtə/

معنی: غرولند، لندلند، غرغر، سخن زیر لب، جویده سخن گفتن، غرغر کردن، من من کردن، غرولند کردن
معانی دیگر: (مثلا هنگام حرف زدن با خود) زیرلب گفتن، لند لند کردن، نق زدن، لندیدن، (مانند تندر دور دست) غریدن، سروصدا کردن، من من

جمله های نمونه

1. when she saw her exam grade, she began to mutter
وقتی که نمره ی امتحان خود را دید شروع کرد به غرولند کردن.

2. Don't mutter when they are studying.
[ترجمه حمیدخان] زمزمه نکن وقتی اونها دارن درس می خونن.
|
[ترجمه حمید سانی] وقتی اونا دارن درس میخونن، سروصدا نکنید
|
[ترجمه گوگل]وقتی در حال مطالعه هستند غر نزن
[ترجمه ترگمان]وقتی مشغول درس خواندن هستند زمزمه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't mutter! I can't hear you.
[ترجمه حمید سانی] من من نکن، نمیفهمم چی میگی
|
[ترجمه گوگل]غر نزن! من نمی توانم شما را بشنوم
[ترجمه ترگمان]زیر لبی می گویم: زمزمه نکن! صدات رو نمی شنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I heard him mutter a mild swear word.
[ترجمه محسن] شنیدم که زیر لب یک فحش ملایم داد
|
[ترجمه گوگل]شنیدم که او یک فحش ملایم زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]صدایش ملایم و ملایم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His voice subsided to a mutter.
[ترجمه گوگل]صدایش به زمزمه فرو رفت
[ترجمه ترگمان]صدایش آرام گرفت و زیر لب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They make no more than a mutter of protest.
[ترجمه گوگل]آنها بیش از یک صدای اعتراض نمی کنند
[ترجمه ترگمان]چیزی بیشتر از یک زمزمه اعتراض می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I heard the soft mutter of voices in the next room.
[ترجمه حمید سانی] من صداهای پچ پچ و آرومی رو از اتاق بغلی میشنوم
|
[ترجمه گوگل]صدای زمزمه آرام صداها را در اتاق کناری شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای آرام صداهای اتاق مجاور را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I heard a mutter of discontent.
[ترجمه گوگل]صدای نارضایتی شنیدم
[ترجمه ترگمان]زمزمه حاکی از نارضایتی را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She heard him mutter an oath under his breath.
[ترجمه گوگل]او شنید که او زیر لب قسم می خورد
[ترجمه ترگمان]شنید که زیر لب فحشی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A number of non-British visitors were heard to mutter that it would not have happened in Frankfurt.
[ترجمه گوگل]شنیده شد که تعدادی از بازدیدکنندگان غیرانگلیسی زمزمه می کردند که این اتفاق در فرانکفورت نمی افتاد
[ترجمه ترگمان]تعدادی از بازدیدکنندگان غیر بریتانیایی نیز شنیدند که در فرانکفورت چنین اتفاقی نخواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He spoke in a mutter.
[ترجمه گوگل]او در غرغر صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]زیر لب چیزی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For four weeks we have heard telecasters mutter about the margin of error.
[ترجمه گوگل]به مدت چهار هفته شنیده ایم که گویندگان تلویزیونی درباره حاشیه خطا غر می زنند
[ترجمه ترگمان]چهار هفته است که ما شنیده ایم که telecasters در مورد حاشیه خطا با هم پچ پچ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She began to mutter again and he leaned forward to listen.
[ترجمه گوگل]او دوباره شروع به غر زدن کرد و او برای شنیدن به جلو خم شد
[ترجمه ترگمان]دوباره زمزمه کرد و به جلو خم شد و گوش فرا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Farmers mutter about cheap foreign imports bringing in the disease and the closure of local abattoirs allowing it to spread so quickly.
[ترجمه گوگل]کشاورزان درباره واردات ارزان خارجی که بیماری را به همراه دارد و بسته شدن کشتارگاه‌های محلی که به سرعت گسترش می‌یابد، زمزمه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در مورد واردات خارجی ارزان که این بیماری را وارد کرده و بسته شدن abattoirs محلی که به آن اجازه پخش این سرعت را می دهند، زمزمه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Good, Cassius heard himself mutter, but knew he had meant Bad.
[ترجمه گوگل]خوب، کاسیوس صدای غر زدن خود را شنید، اما می دانست که منظورش بد بوده است
[ترجمه ترگمان]Cassius زمزمه کرد: خوبه، اما می دانست که منظور او بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرولند (اسم)
murmur, rumble, mutter, gnarl

لندلند (اسم)
grumble, mutter

غرغر (اسم)
murmur, muttering, mutter, murmuring

سخن زیر لب (اسم)
muttering, mutter

جویده سخن گفتن (فعل)
mutter

غرغر کردن (فعل)
grumble, murmur, grudge, chide, growl, mutter

من من کردن (فعل)
murmur, maunder, fumble, mutter, chunter, haw, mumble

غرولند کردن (فعل)
murmur, squawk, mutter, complain, snarl

انگلیسی به انگلیسی

• inarticulate soft speech, mumbling, grumbling
utter soft inarticulate speech, mumble; grumble, complain quietly and incessantly
if you mutter, you speak very quietly so that you cannot easily be heard. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. ...a quick low mutter.

پیشنهاد کاربران

زیر لب غر زدن.
کلمه mumble هم شبیه به همینه ولی یعنی زیر لب از روی ترس و خجالت چیزی گفتن.
جویده سخن گفتن
نجواکردنwhisper
?What are you muttering
چی با خودت داری غرولند میکنی/زیر لب میگی؟
من من کردن
murmur
to utter sounds or words indistinctly or with a low voice and with the lips partly closed . Mer
to speak or say something in a quiet voice that is difficult to hear, especially because you are annoyed about something. Ox
ژکیدن
پچ پچ کردن

بپرس