musky

/ˈməski//ˈmʌski/

معنی: مشک دار، مشکبار
معانی دیگر: مشکی، خوشبوی، مشکسان

جمله های نمونه

1. She dabbed a drop of the musky perfume behind each ear.
[ترجمه گوگل]او یک قطره از عطر مشک را پشت هر گوش می کوبید
[ترجمه ترگمان]او یک قطره از عطر مشک دار پشت هر گوش را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her skin had a warm musky odour.
[ترجمه گوگل]پوستش بوی گرمی داشت
[ترجمه ترگمان]پوستش عطر گرمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Withern cottage is damp and musky and inspires images for former occupants with bronchitis and other chest complaints.
[ترجمه گوگل]کلبه ویترن مرطوب و مشک‌آلود است و الهام‌بخش تصاویری برای سرنشینان سابق مبتلا به برونشیت و سایر شکایات قفسه سینه است
[ترجمه ترگمان]کلبه Withern مرطوب و معطر است و تصاویری برای ساکنان سابق با برونشیت و دیگر شکایات سینه ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His erotic caresses, his musky masculinity warmed with the scent of his cologne.
[ترجمه گوگل]نوازش های اروتیک او، مردانگی مشک دارش با بوی ادکلنش گرم می شد
[ترجمه ترگمان]نوازش های شهوانی، masculinity musky با عطر of گرم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Carrie who wore the musky smell of vanilla behind her ears. Carrie who had the icy blue eyes of a winter sky. Carrie who would sing off-key in the car with the radio turned loud.
[ترجمه گوگل]کری که بوی مشک وانیل را پشت گوش هایش می پوشید کری که چشمان آبی یخی آسمان زمستان را داشت کری که در ماشین بدون کلید می خواند و رادیو با صدای بلند می چرخید
[ترجمه ترگمان]کری که بوی عطر vanilla در گوشش پیچیده بود کری که چشمان آبی سردی به آسمان زمستانی داشت کری با صدای بلند رادیو را خاموش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This sweet musky fragrance is the perfect way to cosset yourself in blissful indulgence.
[ترجمه گوگل]این رایحه مشک دار شیرین، راه مناسبی برای ایجاد لذت و لذت است
[ترجمه ترگمان]این عطر مطبوع مطبوع بهترین راه برای آزار دادن شما در ناز و نعمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Deep red, burgundy tint. Smoky, Musky, Spicy and Undergrowth.
[ترجمه گوگل]قرمز تیره، ته رنگ شرابی دودی، مشک، تند و زیر درخت
[ترجمه ترگمان] رنگ قرمز تیره \"Smoky\"، \"musky\"، \"داگی\" و \"undergrowth\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The room wasn't clean, dirty carpet, a little musky, etc.
[ترجمه گوگل]اتاق تمیز نبود، فرش کثیف، کمی مشک و غیره بود
[ترجمه ترگمان]اتاق تمیز نبود، فرش کثیف، یک کمی musky، و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Musky action has those, how to eat what disease can you treat?
[ترجمه گوگل]اکشن مشک دار اینها را دارد، چگونه بخوریم چه بیماری را می توان درمان کرد؟
[ترجمه ترگمان]اقدام musky دارای این است که چگونه می تواند چه نوع بیماری را درمان کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was conscious of the faint, musky aroma of after-shave.
[ترجمه گوگل]او از بوی ضعیف و مشک آلود پس از اصلاح آگاه بود
[ترجمه ترگمان]رایحه ضعیف و مطبوع او را در خود حس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Musky: Tasting term used to indicate aperfumed aroma, typical of aromatic grapes of the Muscat family.
[ترجمه گوگل]مشک: اصطلاح مزه ای که برای نشان دادن عطر معطر، معمولی انگورهای معطر خانواده مسقطی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]musky: واژه Tasting برای نشان دادن عطر aperfumed، نمونه انگور معطر خانواده مسقط مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was the hum of bees, and the musky odor of pinks filled the air.
[ترجمه گوگل]صدای زمزمه زنبورها بود و بوی مشک رنگ صورتی فضا را پر کرده بود
[ترجمه ترگمان]وزوز زنبوره ای عسل بود، و عطر مشک بین گلی هوا را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There were traces of police activity here as well - more grey dust mingled with Angy's musky talc.
[ترجمه گوگل]در اینجا نیز آثاری از فعالیت پلیس وجود داشت - غبار خاکستری بیشتری با طلق مشک انگی مخلوط شده بود
[ترجمه ترگمان]در اینجا آثاری از فعالیت پلیس در اینجا دیده می شد - گرد و خاک خاکستری با پودر خوش Angy مخلوط می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Willie would return from school to find the living room filled with the musky perfume of freshly-cut branches burning in the range.
[ترجمه گوگل]ویلی از مدرسه برمی‌گشت و اتاق نشیمن را می‌دید که پر از عطر مشک‌آلود شاخه‌های تازه بریده شده بود
[ترجمه ترگمان]و یلی از مدرسه بازمی گشت تا اتاق نشیمن پر از عطر مطبوع شاخه های cut که در محدوده وسیعی می سوخت، پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Above them, a small incense burner gives off a languid and heavy, musky scent.
[ترجمه گوگل]بالای آن‌ها، یک دستگاه بخور کوچک، رایحه‌ای ضعیف و سنگین و مشک‌آلود می‌دهد
[ترجمه ترگمان]بالای سرشان، یک مجمر کوچک، ضعیف و پر از عطر و بوی مشک دار به مشام می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشک دار (صفت)
musky

مشکبار (صفت)
musky

انگلیسی به انگلیسی

• having the odor of musk, of or pertaining to the smell secreted by certain animals (i.e. the musk deer) that is used in the production of perfume; muskellunge
musky means smelling like musk.

پیشنهاد کاربران

A musky smell might make you close your eyes and smile, or it might make you leave a room. Either way, it’s a very strong and sweet odor that's hard to ignore.
Musk is a scent that deer secrete to convince a mate to cuddle with them, and so a musky odor often does the same for humans. But not always! A woman wearing musky perfume might inspire you to ask her on a date, but sometimes rotting fruit smells musky as well. Hard to know whether smelling musky is a good or bad thing. If you can’t decide, just go scent - free.
...
[مشاهده متن کامل]

علاوه بر بوی خوش مشک به معنی بوی تندوشیرین یا کلا بوی تند بدن حیوانات هم هست. وقتی وارد جایی می شیم که حیوون نگه داری می کنن، یه بوی خاصی به مشاممون می رسه که این همون بوئه، البته جدا از بوی مدفوع یا کثیفی و این ها.
یه بوی مرطوب و شیرین و تند که ممکنه خوش یا بد باشه.

منابع• https://www.vocabulary.com/dictionary/musky

بپرس