1. muscle coordination
هماهنگی عضلات (ماهیچه ها)
2. muscle fiber
رشته ی عضلانی
3. muscle power
قدرت عضله،زور ماهیچه
4. military muscle
نیروی نظامی
5. a painful muscle strain
رگ به رگ شدگی دردناک عضله
6. a suspensory muscle
عضله ی دروایگر
7. an azygous muscle
عضله ی مفرد (فرد)
8. the inferior muscle of the eye
عضله ی زیرین چشم
9. to contract a muscle
عضله ای را منقبض کردن (یا همفشرده کردن)
10. to pull a muscle
ضرب دیدن عضله
11. to strain a muscle
عضله را رگ به رگ کردن
12. not move a muscle
واکنش نشان ندادن،تکان نخوردن
13. hitler underestimated america's industrial muscle
هیتلر نیروی صنعتی امریکا را دست کم گرفت.
14. the elongation of a muscle under tension
کشیدگی عضله تحت فشار
15. the insertion of a muscle
پیوستگاه عضله
16. a knot in a tense muscle
گره عضله ی منقبض شده
17. the contraction of the rectal muscle
انقباض (هم کشی) عضله ی مقعد
18. the hot bath palliated my muscle
حمام گرم درد عضلات مرا تسکین داد.
19. the mafia was trying to muscle in on legitimate businesses
مافیا می کوشیدکسب و کارهای قانونی را به زور وادار به مشارکت کند.
20. he has the will but not the muscle to do that
او اراده دارد ولی قدرت بدنی انجام آن را ندارد.
21. that was when the labor unions showed their muscle
در آن هنگام بود که اتحادیه های کارگری قدرت خود را نشان دادند.
22. The muscle fiber of this animal is diseased.
[ترجمه گوگل]فیبر عضلانی این حیوان بیمار است
[ترجمه ترگمان]فیبر ماهیچه ای این حیوان بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فیبر ماهیچه ای این حیوان بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. The disease robs you of muscle control.
[ترجمه گوگل]این بیماری کنترل عضلات را از شما سلب می کند
[ترجمه ترگمان]این بیماری شما را از کنترل ماهیچه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این بیماری شما را از کنترل ماهیچه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Maggie felt a muscle spasm in her back.
[ترجمه حسین کتابدار] مگی تو پشتش گرفتگی عضلانی احساس کرد.|
[ترجمه گوگل]مگی یک اسپاسم عضلانی در پشت خود احساس کرد[ترجمه ترگمان]مگی احساس کرد که عضلات پشتش منقبض شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. A journalist has tried to muscle in on my exclusive story.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه نگار سعی کرده است در داستان اختصاصی من مشارکت کند
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه نگار تلاش کرده است تا بر روی داستان اختصاصی من ماهیچه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه نگار تلاش کرده است تا بر روی داستان اختصاصی من ماهیچه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. We were so tired we couldn't move a muscle.
[ترجمه حسین کتابدار] آنقدر خسته بودیم که نمی توانستیم تکان ( جنب ) بخوریم|
[ترجمه گوگل]آنقدر خسته بودیم که نمی توانستیم ماهیچه ای را تکان دهیم[ترجمه ترگمان]آنقدر خسته بودیم که نمی توانستیم یک عضله جا به جا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Paul couldn't move a muscle he was so scared.
[ترجمه حسین کتابدار] پائل آنقدر ترسیده بود، که نتوانست جُنب بخورد|
[ترجمه گوگل]پل نمی توانست عضله ای را تکان دهد که خیلی ترسیده بود[ترجمه ترگمان]پل نمی توانست یک ماهیچه را حرکت بدهد که خیلی ترسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Avoid muscle strain by warming up with slow jogging.
[ترجمه گوگل]با گرم کردن بدن با دویدن آهسته از فشار عضلانی جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]با گرم کردن آهسته آهسته آهسته از فشار ماهیچه خودداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با گرم کردن آهسته آهسته آهسته از فشار ماهیچه خودداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Dave pulled a back muscle and could barely kick the ball.
[ترجمه حسین کتابدار] ماهیچه های پشت دیو صدمه دیده و به زحمت می تواند توپ را شوت کند.|
[ترجمه گوگل]دیو یک عضله پشتی را کشید و به سختی توانست توپ را پا بزند[ترجمه ترگمان]دیو تکانی به خود داد و به زحمت توپ را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید