munch

/ˈmənt͡ʃ//mʌnt͡ʃ/

معنی: جویدن
معانی دیگر: (خش خش کنان) جویدن، ملچ ملچ کردن، خاییدن، لف لف خوردن، چیزهای جویدنی، ملچ ملوچ کردن

جمله های نمونه

1. We watched her munch her way through two packets of peanuts.
[ترجمه فاطمه عبدی] اونو دیدیم که دو بسته بادوم زمینی رو تا ته با خرت خرت خورد.
|
[ترجمه گوگل]ما او را تماشا کردیم که در حال خوردن دو بسته بادام زمینی بود
[ترجمه ترگمان]او را تماشا کردیم که از میان دو بسته بادام زمینی شروع به جویدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Shall we get some munch, then?
[ترجمه فاطمه عبدی] پس یک کم قاقالیلی بگیریم؟
|
[ترجمه گوگل]پس میایم یه خورده بخوریم؟
[ترجمه ترگمان]پس شروع می کنیم به خوردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We watched her munch through two packets of peanuts.
[ترجمه گوگل]ما تماشای او در حال خوردن دو بسته بادام زمینی بودیم
[ترجمه ترگمان]با دو بسته بادام زمینی به munch نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A good munch would fortify us both and united again, we could tackle the trouble ahead as a team.
[ترجمه گوگل]یک غذای خوب هر دوی ما را تقویت می‌کند و دوباره متحد می‌شویم، می‌توانیم به عنوان یک تیم مشکلات پیش رو را برطرف کنیم
[ترجمه ترگمان]A خوب می توانست هر دوی ما را تقویت کند و با هم متحد شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The young Edvard Munch conceived of a radically new approach to his art.
[ترجمه گوگل]ادوارد مونک جوان رویکردی کاملاً جدید را در هنر خود در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]The مونک تبدیل به یک رویکرد کاملا جدید برای هنر او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We now munch four million sandwiches a day.
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر چهار میلیون ساندویچ در روز می خوریم
[ترجمه ترگمان]حالا یک روز چهار تا ساندویچ می خوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dolls are supposed to munch on plastic food that comes in the box.
[ترجمه گوگل]عروسک ها قرار است از مواد پلاستیکی موجود در جعبه غذا بخورند
[ترجمه ترگمان]این عروسک باید روی غذاهای پلاستیکی که در جعبه است munch کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Who wants to count calories and munch on a piece of dry toast at such a time?
[ترجمه گوگل]چه کسی دوست دارد در چنین زمانی کالری شماری کند و یک تکه نان تست خشک بنوشد؟
[ترجمه ترگمان]کی می خواد کالری هارو حساب کنه و شروع کنه به خوردن یه تیکه نون خشک؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At they munch their way through, you progressively add waste until the bin's full.
[ترجمه گوگل]وقتی آنها راهشان را می خورند، به تدریج زباله ها را اضافه می کنید تا زمانی که سطل زباله پر شود
[ترجمه ترگمان]در حال خوردن به سر راه خود، شما به تدریج مواد زائد را تا زمان پر کردن سطل زباله اضافه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They munch native marine life, mow down food supplies and occupy territory, Carlton said.
[ترجمه گوگل]کارلتون گفت که آنها زندگی دریایی بومی را می خورند، ذخایر مواد غذایی را می چینند و قلمرو را اشغال می کنند
[ترجمه ترگمان]کارلتون گفت: آن ها زندگی دریایی بومی را munch، منابع غذایی را درو می کنند و قلمرو خود را اشغال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mice munch away on aconites and love to nibble newly sown peas and beans.
[ترجمه گوگل]موش ها آکونیت ها را می خورند و دوست دارند نخود و لوبیاهای تازه کاشته شده را بخورند
[ترجمه ترگمان]موش ها در حال munch روی aconites و عشق به جویدن نخود و لوبیا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hodges finally sits, and I munch on sour dough bread in between sips of the luscious vintage.
[ترجمه گوگل]بالاخره هودج می‌نشیند و من در میان جرعه‌های این غذای لذیذ، نان خمیر ترش می‌خورم
[ترجمه ترگمان]بالاخره هاجس نشست و من با خمیر ترش و خمیر ترش و خمیر luscious شروع می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Were he alive today, Edvard Munch could visit virtually any high school and randomly pick a senior to model for his famous 1893 painting "The Scream. "
[ترجمه گوگل]ادوارد مونک اگر امروز زنده بود، می‌توانست تقریباً از هر دبیرستانی دیدن کند و به‌طور تصادفی یک دانش‌آموز ارشد را به عنوان مدل نقاشی معروفش «جیغ» در سال 1893 انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]او امروز زنده بود مونک می توانست از دبیرستان فارغ التحصیل شود و به طور تصادفی یک مدل ارشد برای نقاشی مشهور ۱۸۹۳ - The انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I like a study and a bedroom very munch.
[ترجمه گوگل]من مطالعه و اتاق خواب را خیلی دوست دارم
[ترجمه ترگمان]من یه اتاق مطالعه و یه اتاق خواب رو خیلی خوب دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جویدن (فعل)
fret, champ, chew, munch, chaw, masticate

انگلیسی به انگلیسی

• family name; edward munch (1863-1944), norwegian painter and printer, one of the early expressionists
chew loudly, crunch; eat noisily
if you munch food, you chew it steadily and thoroughly.

پیشنهاد کاربران

eat noisy, با سر وصدا غذا خوردن
Munch یه اصطلاح محلی در نیویورک هست به معنای انجام رابطه جنسی دهانی برای زنان
Munch is local new york slang for performe oral sex on a female
با ولع و سر و صدا خوردن ، خرچ و خرچ کردن هنگام خوردن ، جویدن با سر و صدا
"Munch" is a verb that means to eat something in a noisy and enthusiastic way, often with a series of quick, biting movements. It typically implies that the person is eating something quickly, eagerly, and with relish. The word can also be used to describe the sound of someone chewing or crunching on food. For example, you might say "I love to munch on popcorn while watching a movie" or "The sound of him munching on chips was driving me crazy. "
...
[مشاهده متن کامل]

A “munch” is a public, non - sexual gathering of folks interested in kink and/or BDSM. It's typically held at a restaurant or cafe where attendees can casually talk.
با خرچ خرچ خوردن
ملچ ملوچ کردن
– He was munching on an apple
– He sat in a chair munching his toast
– She was munching her way through two packets of peanuts
با ملچ ملچ خوردن

( عامیانه ) کله پوک

بپرس