1. when he got behind the podium, he drew a blank and started to mumble
وقتی پشت میز خطابه رفت حواسش پرت شد و به من من کردن افتاد.
2. Ricky mumbled his awkward apology.
[ترجمه گوگل]ریکی عذرخواهی ناخوشایند خود را زیر لب گفت
[ترجمه ترگمان]ریکی از عذرخواهی ناشیانه لب به لب آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ریکی از عذرخواهی ناشیانه لب به لب آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This speech course will encourage you to stop mumbling and to speak more distinctly.
[ترجمه گوگل]این دوره آموزشی شما را تشویق می کند که زیر لب نروید و واضح تر صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]البته این سخنرانی شما را تشویق خواهد کرد که من را متوقف کنید و واضح تر صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]البته این سخنرانی شما را تشویق خواهد کرد که من را متوقف کنید و واضح تر صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. When the witness continued to mumble, the judge asked him to speak up.
[ترجمه گوگل]هنگامی که شاهد به زمزمه کردن ادامه داد، قاضی از او خواست که صحبت کند
[ترجمه ترگمان]وقتی شاهد زیر لب زمزمه کرد قاضی از او خواست که بلند صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی شاهد زیر لب زمزمه کرد قاضی از او خواست که بلند صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He spoke in a low mumble, as if to himself.
[ترجمه مریم سالک زمانی] چنان آرام زیرلبی حرف میزد که انگار داره با خودش صحبت میکنه.|
[ترجمه گوگل]با زمزمه ی آهسته صحبت می کرد، انگار با خودش[ترجمه ترگمان]با صدایی آهسته و آهسته، چنانکه گویی باخود حرف می زد، گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Speak up. Don't mumble!
[ترجمه Amirjcat] بلند صحبت کن، من من نکن|
[ترجمه مریم سالک زمانی] اینقدر من من نکن، واضح و شمرده بگو!|
[ترجمه گوگل]صحبت کن زمزمه نکن![ترجمه ترگمان]حرف بزن من من کنان می گویم: ممبل!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. "Well," he conceded, "I do sometimes mumble a bit. "
[ترجمه گوگل]او اذعان کرد: «خب، من گاهی اوقات کمی زمزمه می کنم »
[ترجمه ترگمان]او تصدیق کرد: \" بسیار خوب، من گاهی کمی گریه می کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او تصدیق کرد: \" بسیار خوب، من گاهی کمی گریه می کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I wish you wouldn't mumble I can't hear you clearly.
[ترجمه گوگل]کاش زمزمه نمی کردی من نمی توانم صدایت را واضح بشنوم
[ترجمه ترگمان]ای کاش زمزمه نمی کردی که من صدات رو بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ای کاش زمزمه نمی کردی که من صدات رو بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't mumble -- I can't hear what you're saying.
[ترجمه Amirjcat] من من نکن، نمیشنوم چی داری میگی|
[ترجمه گوگل]زمزمه نکن -- نمی شنوم چه می گویی[ترجمه ترگمان]زمزمه می کنم: من من نمی تونم بشنوم چی میگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. But Alice's voice had deteriorated into a droning mumble, the words slurred and joined almost into one continuous sound.
[ترجمه گوگل]اما صدای آلیس به زمزمهای بدتر شده بود، کلمات نامفهوم و تقریباً به یک صدای پیوسته پیوستند
[ترجمه ترگمان]اما صدای آلیس در وز وز وز وز خاموش شده بود، کلمات نامفهوم و تقریبا به یک صدا پیوسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما صدای آلیس در وز وز وز وز خاموش شده بود، کلمات نامفهوم و تقریبا به یک صدا پیوسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Don't mumble or spit at it.
[ترجمه گوگل]به آن زمزمه نکنید و تف نکنید
[ترجمه ترگمان]غرغر نکن و به آن تف نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]غرغر نکن و به آن تف نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Kaye could only mumble an apology.
[ترجمه گوگل]کای فقط می توانست عذرخواهی کند
[ترجمه ترگمان]کی \"میتونه فقط یه عذرخواهی کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کی \"میتونه فقط یه عذرخواهی کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Slaves mumble, workers grumble and students mutter.
[ترجمه گوگل]برده ها غر می زنند، کارگران غر می زنند و دانشجویان غر می زنند
[ترجمه ترگمان]کارگران غرولند می کنند و دانش آموزان زیر لبی حرف می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کارگران غرولند می کنند و دانش آموزان زیر لبی حرف می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. All I could do was mumble that I regretted I hadn't taken my degree.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که می توانستم بکنم این بود که زمزمه کنم که پشیمانم از اینکه مدرکم را نگرفتم
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که می توانستم بکنم این بود که افسوس بخورم که از این کار پشیمان نشده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که می توانستم بکنم این بود که افسوس بخورم که از این کار پشیمان نشده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Whenever the subject comes up, officials tend to mumble about uncertainties.
[ترجمه گوگل]هر زمان که موضوع مطرح می شود، مقامات تمایل دارند در مورد عدم قطعیت ها زیر و رو کنند
[ترجمه ترگمان]هر زمان که موضوع مطرح می شود، مقامات تمایل دارند در مورد عدم قطعیت پچ پچ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر زمان که موضوع مطرح می شود، مقامات تمایل دارند در مورد عدم قطعیت پچ پچ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. I have heard people who read badly mumble to themselves.
[ترجمه گوگل]من شنیده ام افرادی که بد می خوانند با خود زمزمه می کنند
[ترجمه ترگمان]من مردمی را شنیده ام که زیر لب به خودشان پچ پچ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من مردمی را شنیده ام که زیر لب به خودشان پچ پچ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Mumble: They could have eaten you.
[ترجمه Mrjn] مِن و من کنان:اون ها ممکن بود شما رو بخورن|
[ترجمه گوگل]زمزمه: آنها می توانستند تو را بخورند[ترجمه ترگمان] اونا می تونن تو رو بخورن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید