multiple

/ˈməltəpl̩//ˈmʌltɪpl̩/

معنی: مضرب، فراوان، گوناگون، چند لا، متعدد، چندین، چند برابر، چندگانه، چند فاز
معانی دیگر: چندتایی، چندتایه، چندلایی، برافزود، چند نفره، مورد مشارکت چندین نفر، همگانی، جمعی، دسته جمعی، (ریاضی) مضرب، بستا، (در ترکیب) چند-، (برق) چند رسانایی، مضاعف، مضروب

جمله های نمونه

1. multiple birth
زائیدن (زایمان) چند بچه (چند قلو)

2. multiple burial
خاک سپاری دسته جمعی

3. multiple cable
کابل چند لایی

4. multiple copies
نسخه های متعدد،روگرفت های چندگانه

5. multiple integral
انتگرال بستا

6. multiple participation in house chores
شرکت مشترک در کارهای خانه

7. multiple party system
نظام (سیاسی) چند حزبی

8. multiple rate
نرخ چندگانه

9. 10 is a multiple of 5
10 مضرب 5 است.

10. A smile is the language has multiple meanings.
[ترجمه حنیف] لبخند زبانی است که چندین معنا دارد
|
[ترجمه گوگل]لبخند زبانی است که معانی متعددی دارد
[ترجمه ترگمان]یک لبخند، زبان چند معنی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We made multiple copies of the report.
[ترجمه گوگل]ما چندین نسخه از گزارش تهیه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما چندین کپی از این گزارش تهیه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Three people died in a multiple pile-up in freezing fog.
[ترجمه حامد] در یک تصادف زنجیره ای ناشی از مه سنگین، سه نفر کشته شدند.
|
[ترجمه گوگل]سه نفر بر اثر انباشتگی چندگانه در مه یخبندان جان باختند
[ترجمه ترگمان]سه نفر تو یه عالمه مه منجمد مردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. 16 is the lowest common multiple of 8 and
[ترجمه lpn] 16کوچک ترین مضرب مشترک 8 هست
|
[ترجمه گوگل]16 کمترین مضرب مشترک 8 و است
[ترجمه ترگمان]۱۶ برابر است با کم ترین تعداد ۸ و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. 30 is a common multiple of 10 and
[ترجمه LPN] 30 یک مضرب مشترک 10 است
|
[ترجمه گوگل]30 مضرب مشترک 10 و است
[ترجمه ترگمان]۳۰ یک عدد مشترک از ۱۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has several tattoos and multiple piercings.
[ترجمه بنیامین رئوف] او چندین خالکوبی و چندین �پیرسینگ� دارد.
|
[ترجمه گوگل]او چندین خالکوبی و سوراخ های متعدد دارد
[ترجمه ترگمان]اون چند تا خالکوبی و چند تا سوراخ داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The number of multiple births has risen sharply.
[ترجمه حامد] آمار تولد چندقلوها رشد فزاینده ای داشته است.
|
[ترجمه گوگل]تعداد چند قلوها به شدت افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]تعداد چندین تولد دوباره افزایش پیدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضرب (اسم)
multiple, submultiple

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

گوناگون (صفت)
variant, varied, pied, various, diverse, multiple, miscellaneous, multifarious, protean, varicolored, varicoloured, variform

چند لا (صفت)
folded, multiple

متعدد (صفت)
many, plenty, numerous, manifold, plural, multiplex, innumerable, multitudinous, multiple, umpteenth, umpteen, massed

چندین (صفت)
many, several, various, multiple, multifold

چند برابر (صفت)
manifold, multiple, multifold

چندگانه (صفت)
multiple, multifold

چند فاز (صفت)
multiple, multiphase

تخصصی

[شیمی] مضرب، چندگانه
[برق و الکترونیک] چند تایی، چندگانه، مکرر
[نساجی] چند تایی
[ریاضیات] مضاعف، مکرر، مضرب، چندگانه، چندتایی، مضروب، چند برابر، ضریب، متعدد
[آمار] چندگانه

انگلیسی به انگلیسی

• (mathematics) numeral which contains another numeral a certain number of times without a remainder (i.e. 15 is a multiple of 5); electric circuit that has numerous points of access (electricity)
many times more; having many parts; having numerous access points; various; compound
you use multiple to describe things that consist of many parts, involve many people, or have many uses.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم pli
📌 این ریشه، معادل "fold" و "bend" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "fold" یا "bend" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 pliant: easily bent or flexible
🔘 plight: a situation that bends or twists one's fate
🔘 exploit: a bold act, often bending the norm
🔘 simplify: to bend something into a simpler form
🔘 appliance: a device that bends to a specific task
🔘 deploy: to fold troops or resources into position
🔘 implied: indirectly bent towards a meaning
🔘 imply: to bend meaning without saying directly
🔘 misapplied: applied to the wrong purpose, bending it incorrectly
🔘 multiple: more than one part, folded together
🔘 oversimplify: to bend a complex idea into something too simple
🔘 pliable: capable of being bent without breaking
🔘 pliancy: the quality of being able to bend or adapt
🔘 pliers: a tool for bending or gripping
🔘 ply: to provide support, bending to needs
🔘 quadruple: to fold something four times
🔘 simple: straightforward, no folds or bends
🔘 simplistic: too bent in simplicity, possibly misleading
🔘 suppliant: someone bending or folding in request
🔘 triple: to bend something three times

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم multi
📌 این پیشوند، معادل "many" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "many" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 multiple: consisting of many
🔘 multiplication: the mathematical operation of making many numbers from smaller ones
🔘 multiculturalism: the appreciation and study of many cultures
🔘 multicolored: having many colors
🔘 multilingual: pertaining to many languages
🔘 multimedia: involving many types of media
🔘 multitude: a large number or many of something
🔘 multimillionaire: one who possesses many millions of dollars
🔘 multinational: involving many nations
🔘 multitask: to perform many tasks at the same time
🔘 multivitamin: a supplement containing many vitamins
🔘 multiply: to increase or make many of something

متعدد
چندین
چندگانه
مثال: He had multiple tasks to complete before the end of the day.
او چندین کار برای انجام دادن قبل از پایان روز داشت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
چندوجهی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : multiply
✅️ اسم ( noun ) : multiplication / multiplicity / multiple / multiplier
✅️ صفت ( adjective ) : multiple / multiplicative
✅️ قید ( adverb ) : multiplicatively
متغییر
جورواجور
متعدد
فراوان
بسیار چند هم برای مفهوم این کلمه خوبه شاید تو بعضی جمله بندیا که مترادفای دیگه هم آهنگی ندارن به کارتون بیاد.
چند لایه
چند تا
چندباره
چند لا

گوناگون. Multiple choiceچند گزینه ای. ,
ترکیبی

کثیر
1 مختلف
2 شراکتی، مشارکتی
چندباره
مضرب
تکثیر شدن
چندین، متعدد، فراوان، زیاد
زیادی
متعدد , چند برابر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس