mitigation

/ˌmɪtɪˈɡeɪʃn̩//ˌmɪtɪˈɡeɪʃn̩/

سبک سازی، تخفیف، فرونشاتی، کم سازی، کاهش

جمله های نمونه

1. The captain added, in mitigation, that the engines may have been faulty.
[ترجمه گوگل]کاپیتان برای کاهش این موضوع اضافه کرد که ممکن است موتورها معیوب بوده باشند
[ترجمه ترگمان]کاپیتان با احتیاط اضافه کرد که ممکن است این موتور معیوب بوده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Kieran Coonan QC told the judge in mitigation that the offences had been at the lower end of the scale.
[ترجمه گوگل]Kieran Coonan QC به قاضی در مورد تخفیف گفت که تخلفات در سطح پایین تر از حد بوده است
[ترجمه ترگمان]Kieran Coonan QC به قاضی در کاهش این موضوع که این تخلفات در انتهای پایینی قرار داشتند، گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His marriage had brought a slight mitigation of the monotony of his existence.
[ترجمه دکتر رجایی] ازدواجش یک کاهش جزئی در یکنواختی زندگی او ایجاد کرد.
|
[ترجمه گوگل]ازدواج او اندکی از یکنواختی وجودش کاسته بود
[ترجمه ترگمان]تخفیف زندگی او کم تر از یک کم تخفیف پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In mitigation, the defence lawyer said his client was seriously depressed at the time of the assault.
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع در جهت تخفیف گفت که موکلش در زمان حمله به شدت افسرده بود
[ترجمه ترگمان]وکیل دفاعی گفت که موکلش در هنگام کاهش این حمله به شدت دچار افسردگی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can only plead, in mitigation, inexperience.
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم در تخفیف، بی تجربگی ادعا کنم
[ترجمه ترگمان]در این کار، تخفیف، کم و بیش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Whatever she can urge in mitigation, she is a fallen woman for the rest of her life.
[ترجمه گوگل]هر چه او می تواند در تخفیف اصرار کند، او تا آخر عمر یک زن افتاده است
[ترجمه ترگمان]به هر کاری که می تواند بکند، این زن برای بقیه عمرش یک زن منحط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Or the landowner could propose some mitigation.
[ترجمه گوگل]یا مالک زمین می تواند تخفیفی را پیشنهاد دهد
[ترجمه ترگمان]یا این مالک می تواند تخفیف ما را پیشنهاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Production can not be an incidental to the mitigation of inequality or the provision of jobs.
[ترجمه گوگل]تولید نمی تواند اتفاقی برای کاهش نابرابری یا ایجاد شغل باشد
[ترجمه ترگمان]تولید نمی تواند برای کاهش نابرابری یا ایجاد شغل، اتفاقی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In mitigation Michael Rayner said his client had been deeply depressed in the days leading up to the incident.
[ترجمه گوگل]مایکل رینر در کاهش این اقدام گفت که موکلش در روزهای منتهی به این حادثه به شدت افسرده بوده است
[ترجمه ترگمان]در کاهش، مایکل Rayner گفت که موکلش در روزه ای منتهی به این حادثه عمیقا افسرده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two factors may be pleaded in mitigation.
[ترجمه گوگل]دو عامل ممکن است در کاهش ادعا مطرح شود
[ترجمه ترگمان]ممکن است دو عامل کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All I can say, in mitigation, was that to my knowledge I was never the one to start trouble.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که می‌توانم بگویم، برای کاهش این بود که تا آنجا که می‌دانم من هرگز کسی نبودم که دردسرساز شود
[ترجمه ترگمان]خلاصه، تخفیف کار ما این بود که من هرگز کسی نبودم که به دردسر بیفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In mitigation Ronald Coia said his client was suffering from deep depression because his business had failed.
[ترجمه گوگل]در کاهش رونالد کویا گفت که موکلش از افسردگی عمیق رنج می برد زیرا تجارتش شکست خورده بود
[ترجمه ترگمان]در کاهش، رونالد Coia گفت که موکلش از افسردگی عمیق رنج می برد، زیرا تجارتش موفق نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Apart from mitigation, these actions can include some adaptation and response measures, preparation of National Communications, and capacity building.
[ترجمه گوگل]به غیر از کاهش، این اقدامات می تواند شامل برخی اقدامات سازگاری و واکنش، آماده سازی ارتباطات ملی و ظرفیت سازی باشد
[ترجمه ترگمان]جدای از کاهش، این اقدامات می تواند شامل برخی از تطبیق و اقدامات واکنش، آماده سازی ارتباطات ملی و ایجاد ظرفیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In mitigation Lawrence Hazell, for Muise, said he committed the offence because he owed some people £1
[ترجمه گوگل]لارنس هیزل، برای تخفیف، برای مویس، گفت که مرتکب جرم شده است زیرا به برخی افراد بدهکار بوده است
[ترجمه ترگمان]در تعدیل لارنس Hazell، برای muise، گفت که او مرتکب جرم شده است، چرا که او به برخی از افراد ۱ پوند بدهکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Questionnaire regarding to the agrometeorological disasters occurred and mitigation techniques exercised were sent to sampled professional farmers specialized in wax apple and custard apple.
[ترجمه گوگل]پرسشنامه مربوط به بلایای هواشناسی کشاورزی رخ داده و تکنیک های کاهش اعمال شده برای کشاورزان حرفه ای نمونه و متخصص در سیب موم و سیب کاستارد ارسال شد
[ترجمه ترگمان]پرسشنامه در رابطه با بلایای طبیعی رخ داد و تکنیک های کاهش اعمال شد که برای نمونه گیری از کشاورزان حرفه ای متخصص در سیب wax و custard فرستاده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of mitigating; appeasement, relaxation; softening in force or severity; lessening the impact or intensity of; condition of becoming less severe; condition of being assuaged (about punishments, circumstances, emotions, etc.)
if a court is told something in mitigation, it is told something that makes a crime easier to understand and excuse, usually in the hope that the person who committed the crime will receive a lighter punishment; a legal expression.
mitigation is a reduction in the unpleasantness, seriousness, or painfulness of something; a formal use.

پیشنهاد کاربران

در متون محیط زیستی مانند تالاب ها، منظور کاهش خطر نابودی این نواحی است.
a reduction in how unpleasant, serious, etc. sth is
کاهش میزان ناخوشایند، جدی و غیره است
اگر محتوای متن به مدیریت خطر ( ریسک ) مرتبط باشد: تدابیر کاهش میزان تأثیر یا تدابیر تأثیرکاه
✍ توضیح: The act of making something less severe or intense
🔍 مترادف: Alleviation
✅ مثال: The mitigation of the pollution levels has greatly improved air quality in the city.
( ریسک ) مدیریت ریسک، کاهش تبعات اتفاق یک ریسک
اغماض
🔸 معادل فارسی:
کاهش اثرات مخرب بلایا / تخفیف شدت / کنترل آسیب
در زبان محاوره ای:
کم کردن ضرر، کنترل خسارت، سبک کردن مشکل، کاهش شدت
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( حقوقی – رسمی ) :**
اقداماتی برای کاهش شدت جرم یا مجازات
مثال: *The lawyer argued for mitigation of the sentence. *
وکیل درخواست تخفیف در حکم داد.
2. ** ( زیست محیطی – فنی ) :**
کاهش اثرات منفی فعالیت های انسانی بر محیط زیست
مثال: *Mitigation strategies include reducing carbon emissions. *
استراتژی های کاهش شامل کم کردن انتشار کربن می شن.
3. ** ( امنیتی – فناوری ) :**
اقداماتی برای کاهش خطر یا آسیب ناشی از تهدیدها ( مثل حملات سایبری )
مثال: *Firewall rules help with threat mitigation. *
قوانین فایروال به کاهش تهدید کمک می کنن.
4. ** ( روانی – استعاری ) :**
کاهش شدت احساسات یا بحران های روانی
مثال: *Meditation can be a form of stress mitigation. *
مدیتیشن می تونه راهی برای کاهش استرس باشه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
reduction – alleviation – softening – moderation – relief

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : mitigate
اسم ( noun ) : mitigation
صفت ( adjective ) : mitigating
قید ( adverb ) : _
کاهش اثرات مخرب بلایا
[عمران] مهار
mitigation measures اقدامات به منظور کاهش میزان اثر
کاهش انتشار
کاهش خسارت
تخفیف مجازات
تعدیل کننده
تضعیف - زدودن
کاهش اثر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)