missing

/ˈmɪsɪŋ//ˈmɪsɪŋ/

معنی: مفقودالاثر، مفقود، نا پیدا، فاقد، گم
معانی دیگر: گمشده

جمله های نمونه

1. missing in action = mia
مفقودالاثر در جنگ

2. since she was missing her husband, she hastened her return
چون برای شوهرش دلتنگ شده بود بازگشت خود را تسریع کرد.

3. the accused is missing and presumed dead
متهم مفقود شده است و احتمال می رود که مرده باشد.

4. this book is missing a page
این کتاب یک صفحه کم دارد.

5. to find a missing book
کتاب گمشده را یافتن

6. he has two uppers missing
دو تا از دندان های فوقانی او افتاده است.

7. the case of the missing diamonds
قضیه ی الماس های گمشده

8. the police traced the missing man to chicago
پلیس رد مرد گمشده را در شیکاگو پیدا کرد.

9. the search for the missing ring
جستجو برای (یافتن) انگشتر گمشده

10. i counted my money; i'm missing five dollars
پولم را شمردم ; پنج دلار کسر دارم.

11. they are numbered among the missing in action
آنها جزو مفقودالاثرهای جنگ محسوب شده اند.

12. three shots were fired, each missing the mark
سه گلوله شلیک شد و هر سه به خطا رفت.

13. one of my shirt buttons is missing
یکی از دکمه های پیراهنم افتاده است.

14. to comb a house for a missing book
برای یافتن یک کتاب مفقود خانه را گشتن

15. she devoted her time to the location of the missing money
او وقت خود را صرف پیدا کردن پول های گمشده کرد.

16. my files had been rifled and my bond certificates were missing
پرونده های مرا به هم ریخته بودند و اوراق قرضه ام مفقود شده بود.

17. May my missing be this poem instilling your heart.
[ترجمه گوگل]گمگشتگی من این شعری باشد که به قلبت تلقین می کند
[ترجمه ترگمان]ممکن است این شعر به تلقین قلب شما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They were beating about for the missing child.
[ترجمه حدیث] آنها بچه شان را که گم شده بود را می زدند 😂.
|
[ترجمه گوگل]برای بچه گم شده کتک می زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال کتک زدن برای بچه گم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I am looking for the missing glass-shoes who has picked it up.
[ترجمه حدیث] من دنبال کفش های شیشه ایم هستم که گم شده کی اونها رو برداشته؟
|
[ترجمه گوگل]من به دنبال کفش شیشه ای گم شده هستم که آن را برداشته است
[ترجمه ترگمان]من دنبال یه جفت کفش گم شده می گردم که اونو انتخاب کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Is missing you in the dream.
[ترجمه گوگل]در خواب دلتنگ توست
[ترجمه ترگمان] توی خواب تو رو از دست داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The plane crashed, narrowly missing a hotel.
[ترجمه گوگل]هواپیما سقوط کرد و هتلی را از دست داد
[ترجمه ترگمان]هواپیما سقوط کرد و به سختی یک هتل را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Her father has been missing since September 199
[ترجمه صورتی] پدرش از سپتامبر ۱۹۹ مفقود شده است.
|
[ترجمه 3>Vemis] پدرش ( اشاره به مونث ) از سپتامبر سال 199 گم شده
|
[ترجمه گوگل]پدرش از سپتامبر 199 مفقود شده است
[ترجمه ترگمان]پدرش از ماه سپتامبر ۱۹۹ نفر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. We found the missing piece of the jigsaw under the chair.
[ترجمه گوگل]قطعه گم شده اره منبت کاری اره مویی را زیر صندلی پیدا کردیم
[ترجمه ترگمان]ما اون تیکه های گم شده رو زیر صندلی پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Searchers fanned out over the area where the missing child was last seen.
[ترجمه گوگل]جست وجوگران به منطقه ای که آخرین بار کودک گم شده در آن دیده شده بود، حرکت کردند
[ترجمه ترگمان]جستجوگران در منطقه ای که کودک گم شده آخرین بار دیده شد، پخش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفقودالاثر (اسم)
missing

مفقود (صفت)
absent, missing, lost

نا پیدا (صفت)
missing, latent, blind, transparent, unclear, inconspicuous, indiscernible

فاقد (صفت)
missing, wanting, lacking

گم (صفت)
missing

تخصصی

[ریاضیات] از دست رفته

انگلیسی به انگلیسی

• absent; lacking
one or something that is absent; one or something that is missing, lost
if someone or something is missing, they are not where you expect them to be, and you cannot find them.
if a part of something is missing, it has been removed and has not been replaced.
see also miss.

پیشنهاد کاربران

Something is missing
یعنی اون چیز گمشده
Is missing یعنی گمشده است.
ناپدید👍
تفاوت missing و lost:
وقتی چیزی را �miss میکنیم�، در واقع دیر می کنیم و آن را از دست می دهیم، اما وقتی چیزی را �lose میکنیم� دیگر آن را نداریم.
Something's missing
یک چیزی کم است
missing: مفقود
remain missing مفقود هستند
از قلم افتادن
Missing در بعضی مواقع میتونه به معنی افتادن یا نبودن هم باشه مثل
دکمه ی شلوار نیست / افتاده
خارج از دسترس؛
غیرقابل دسترس
کَم - جا افتاده - گُم - گم شده - فراموش شده
So, your dad chose prison over dealing with your Skunk ass. Sounds about right. The only thing missing is an onlyfans plug
The only thing is missing is Our county's flag : تنها چیزیکه جاش خالیه ( تنها چیزی که کمه ) پرچم کشورمونه
...
[مشاهده متن کامل]

( یعنی نبود پرچم کشورمون در اینجا حس میشه )

فراموش شده
از دست رفته
گمشده
در شرف از دست رفتن
رشته برق - تلفات
missing voltage تلفات ولتاژ
از دست دادن
Lost
is missing
وجود ندارد
گم شدگی، جا افتاده گی، مفقود شدگی
ناپدید
گم شده 🎻🎻🎻
her father has been missing since September 1992
پدرش از سپتامبر سال 1992 گم شده است
گمشده
جاافتاده، ازقلم افتاده، ناموجود
large cities may be missing in these tables = احتمال دارد شهرهای بزرگ در این جداول موجود نباشند/از قلم افتاده باشند
Go missing = گم شدن
جا انداخته
دلتنگ، دلتنگی
جا مانده
فقدان. نبود. کمبود.
غایب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس