mislead

/ˌmɪsˈliːd//ˌmɪsˈliːd/

معنی: فریب دادن، مغلطه کردن، گمراه کردن، مشتبه کردن، باشتباه انداختن
معانی دیگر: گول زدن، فریباندن، اغوا کردن، بد راهنمایی کردن، کژ راه کردن، از راه بدر کردن، منحرف کردن (از راه راست)، زیرپای کسی نشستن

جمله های نمونه

1. advertisements that mislead consumers
آگهی های تجاری که مصرف کنندگان را گمراه می کرد.

2. a tale calculated to mislead the reader
داستانی که منظور آن گمراه کردن خواننده است

3. They are seeking to mislead us.
[ترجمه حمید سرفرازیان] آن ها به دنبال فریب دادن ما هستند.
|
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال گمراه کردن ما هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند ما را گمراه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our force pulled back in order to mislead the enemy.
[ترجمه گوگل]نیروی ما عقب نشینی کرد تا دشمن را گمراه کند
[ترجمه ترگمان]نیروهای ما برای گمراه کردن دشمن عقب نشینی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He wouldn't try to mislead you - it's not his style.
[ترجمه گوگل]او سعی نمی کند شما را گمراه کند - این سبک او نیست
[ترجمه ترگمان]اون سعی نمی کنه تو رو فریب بده - این سبک اون نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Statistics taken on their own are liable to mislead.
[ترجمه گوگل]آمارهای گرفته شده به خودی خود ممکن است گمراه کننده باشند
[ترجمه ترگمان]آمار و آمار مربوط به خودشان می توانند گمراه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With so many reports to mislead one, it is hard to say at whose door the responsibility should be laid.
[ترجمه گوگل]با وجود گزارش‌های فراوان برای گمراه کردن یک نفر، نمی‌توان گفت که مسئولیت باید به عهده چه کسی باشد
[ترجمه ترگمان]با این همه گزارش ها برای گمراه کردن یک نفر، گفتن این که چه کسی باید مسئولیت را بر عهده بگیرد سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The scientific method may sometimes mislead.
[ترجمه گوگل]روش علمی ممکن است گاهی اوقات گمراه کننده باشد
[ترجمه ترگمان]این روش علمی گاهی ممکن است گمراه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most leaders understand this; few intentionally mislead people about meaning.
[ترجمه گوگل]اکثر رهبران این را درک می کنند تعداد کمی از مردم عمداً در مورد معنا گمراه می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رهبران این مساله را درک می کنند؛ تعداد کمی از مردم به عمد مردم را گمراه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm not suggesting you deliberately tried to mislead us, just that you made a mistake.
[ترجمه گوگل]من به شما پیشنهاد نمی کنم که شما عمداً ما را گمراه کنید، فقط اشتباه کرده اید
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد نمی کنم که تو عمدا سعی کردی ما را گمراه کنی، فقط اینکه اشتباه کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I believe this was a deliberate attempt to mislead the court.
[ترجمه گوگل]من معتقدم این یک تلاش عمدی برای گمراه کردن دادگاه بود
[ترجمه ترگمان]به عقیده من این اقدام عمدی بود برای فریب دادن دادگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I would not want to mislead anyone into thinking that research is easy: it is hard and very time consuming work.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم کسی را گمراه کنم که فکر کند تحقیق آسان است: کار سخت و بسیار وقت گیر است
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم کسی را گمراه کنم که فکر کند این تحقیق آسان است: کار سخت و بسیار وقت گیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But some critics claim that re-creations mislead the viewer into thinking he or she is watching a recording of the real thing.
[ترجمه گوگل]اما برخی از منتقدان ادعا می‌کنند که بازآفرینی‌ها بیننده را گمراه می‌کنند که فکر کند در حال تماشای ضبط شده‌ای از چیز واقعی است
[ترجمه ترگمان]اما برخی از منتقدان مدعی هستند که ایجاد مجدد باعث گمراه کردن بیننده به فکر کردن او یا دیدن ضبط یک چیز واقعی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Macdonald accepted that such information could be used to manipulate, to obfuscate, and to mislead.
[ترجمه گوگل]مکدونالد پذیرفت که از چنین اطلاعاتی می توان برای دستکاری، مبهم کردن و گمراه کردن استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]مکدونالد قبول کرد که چنین اطلاعاتی می تواند برای دستکاری، to، و گمراه کردن استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Personally, I am sceptical about Jose's view that the press has such power to mislead and to be always believed.
[ترجمه گوگل]من شخصاً در مورد دیدگاه خوزه مبنی بر اینکه مطبوعات چنین قدرتی برای گمراه کردن و همیشه باور کردن دارند، تردید دارم
[ترجمه ترگمان]من شخصا نسبت به این دیدگاه Jose شکاک هستم که مطبوعات این قدرت را دارند که گمراه کنند و همیشه باور داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

مغلطه کردن (فعل)
fake out, mislead

گمراه کردن (فعل)
jape, seduce, mislead, misguide, misdirect, misinform

مشتبه کردن (فعل)
mislead, misrepresent

باشتباه انداختن (فعل)
mislead

تخصصی

[حقوق] اغفال کردن، گمراه کردن، فریب دادن، به اشتباه انداختن، اغواء کردن

انگلیسی به انگلیسی

• lead astray, misguide, misdirect, misinform, deceive, delude
if you mislead someone, you make them believe something which is not true.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: کَژهاختن

⚫ نگارش به خط لاتین: Kazhhāxtan

⚫ آمیخته از: �کَژ� ( mis ) و �هاختن� ( lead )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

کَژهاختن
( Kazhhāxtan )
نقض شدن ( قانون، قرارداد و غیره )
to cause someone to believe something that is not true
فریب دان کسی، اغفال کردن کسی، گمراه کردن کسی
He has admitted misleading the police about his movements on the night of the murder.
We’re not misleading people, and we’re not pretending to be something we’re not.
...
[مشاهده متن کامل]

The government has repeatedly misled the public, and we're here to protest.
mislead sb about sth/ The advertising campaign intentionally misled consumers about whether the product was natural.
mislead sb into doing sth/ Millions of people were misled into buying these 'low - risk' investments.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/mislead
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : mislead
اسم ( noun ) : _
صفت ( adjective ) : misleading
قید ( adverb ) : misleadingly
verb
: to cause ( someone ) to believe something that is not true
[ obj]
We believe that her comments were deliberately meant to◀️ mislead the public
◀️ Don't be misled [=fooled] by his friendly appearance—he's really a ruthless competitor
...
[مشاهده متن کامل]

The early results misled us into thinking we would win the◀️ election easily
[no obj]
We believe that her comments were deliberately meant to◀️ mislead.
Other forms :
Misleads | Misled | Misleading
🗼 MISLEADING 🗼
adjective [more misleading; most misleading]
◀️The early results were very misleading. [=deceptive]
◀️deliberately misleading comments
🗼MISLEADINGLY 🗼 قید
◀️a misleadingly labeled product
◀️ Those who have first deceived themselves are most effective in misleading others : آنان که ابتدا خود را فریب داده اند در گول زدن دیگران موفق ترند
گمراه کردن، به اشتباه انداختن، فریب دادن

با اشتباه انداختن ، گمراه کردن 🔵
: for example
i dont want mislead you 🔴
من نمی خواهم تو را گمراه کنم
فریب دادن. گمراه کردن
To make someone believe sth that isnt true
کسی یا چیزی را تحریف کردن

بپرس