menace

/ˈmenəs//ˈmenəs/

معنی: مخاطره، تهدید، چیزی که تهدید کننده است، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن، تهدید کردن
معانی دیگر: بیمداد، ارعاب، هر چیز تهدید کننده، بیم آفرین، بیم زا، خطر، (عامیانه) آدم مزاحم، موی دماغ، موجب دردسر، شیطان، مایه ی صدمن شیر، تخس، موجب تهدید شدن، در معرض خطر قرار دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: that which poses a danger or threatens injury or harm; threat.
مترادف: danger, peril, threat
مشابه: hazard, jeopardy, pitfall, risk, specter, sword of Damocles, time bomb

- Wild dogs have become a menace in the village.
[ترجمه گوگل] سگ های وحشی در روستا به یک تهدید تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان] در این روستا سگ های وحشی تهدیدی به شمار می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The famous gangster Al Capone was considered a menace to society.
[ترجمه گوگل] گانگستر معروف آل کاپون یک تهدید برای جامعه به حساب می آمد
[ترجمه ترگمان] The مشهور آل کاپون، تهدیدی برای جامعه محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Members of the temperance movement considered alcohol a menace.
[ترجمه گوگل] اعضای جنبش اعتدال الکل را یک تهدید می دانستند
[ترجمه ترگمان] اعضای جنبش \"میانه روی\" الکل را تهدیدی تلقی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: menaces, menacing, menaced
(1) تعریف: to direct a threat of harm or injury against; threaten.
مترادف: threaten
مشابه: alarm, browbeat, bully, cow, frighten, intimidate, scare, terrify, terrorize

- We heard the bullies menacing the new kid.
[ترجمه گوگل] ما شنیدیم که قلدرها بچه جدید را تهدید می کردند
[ترجمه ترگمان] شنیدیم که قلدرها دارن بچه جدید رو تهدید می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to put in danger of harm of injury; endanger.
مترادف: endanger, imperil
مشابه: hazard, jeopardize, peril, risk

- They believe the new laws will menace their freedoms.
[ترجمه گوگل] آنها بر این باورند که قوانین جدید آزادی آنها را تهدید خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] آن ها معتقدند که قوانین جدید آزادی خود را تهدید خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Drugs are menacing our community.
[ترجمه گوگل] مواد مخدر جامعه ما را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان] مواد مخدر جامعه ما را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: menacingly (adv.), menacer (n.)
• : تعریف: to make a threat or threats.
مترادف: threaten
مشابه: bully

جمله های نمونه

1. the greatest menace to world peace
بزرگترین تهدید برای صلح جهانی

2. a letter full of menace
نامه ای پر از تهدید

3. that boy is a menace
آن پسر مایه ی دردسر است.

4. The torrents of rain were a menace to the farmer's crops.
[ترجمه گوگل]سیل باران تهدیدی برای محصولات کشاورز بود
[ترجمه ترگمان]سیلابی از باران برای محصولات کشاورزی تهدید محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sergeant Foy's raw language was an obvious menace to the reputation of the entire police department.
[ترجمه گوگل]زبان خام گروهبان فوی یک تهدید آشکار برای شهرت کل اداره پلیس بود
[ترجمه ترگمان]زبان خام گروهبان مونترو تهدید آشکاری به نام کل اداره پلیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. United looked woefully short of menace in attack.
[ترجمه گوگل]یونایتد در حمله به طرز غم انگیزی از خطر کم به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده به شدت تهدید و تهدید به حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Drunk drivers are a menace to everyone.
[ترجمه مریم سالک زمانی] رانندگان مست مایۀ دردسر و خطر برای همگان هستند.
|
[ترجمه گوگل]رانندگان مست برای همه یک تهدید هستند
[ترجمه ترگمان]رانندگان مست برای همه تهدیدی محسوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A man who drives fast is a menace to other people.
[ترجمه گوگل]مردی که با سرعت رانندگی می کند برای دیگران یک تهدید است
[ترجمه ترگمان]مردی که به سرعت رانندگی می کند تهدید برای دیگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's the only way to deal with the menace of drug dealing.
[ترجمه گوگل]این تنها راه برای مقابله با خطر خرید و فروش مواد مخدر است
[ترجمه ترگمان]این تنها راه مقابله با تهدید مواد مخدر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shop owners are struggling to combat the menace of armed robbery.
[ترجمه گوگل]صاحبان مغازه ها برای مبارزه با خطر سرقت مسلحانه تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]صاحبان \"فروشگاه\" دارن تلاش میکنن تا با تهدید سرقت مسلحانه مبارزه کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In my view you are a menace to the public.
[ترجمه مریم سالک زمانی] من بر این باورم که شما مایۀ دردسر و آزار برای عموم هستید
|
[ترجمه گوگل]به نظر من شما برای مردم یک تهدید هستید
[ترجمه ترگمان]در نظر من شما برای مردم تهدیدی محسوب می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The European states retained a latent capability to menace Britain's own security.
[ترجمه گوگل]کشورهای اروپایی توانایی پنهانی برای تهدید امنیت خود بریتانیا را حفظ کردند
[ترجمه ترگمان]کشورهای اروپایی توانایی نهفته در تهدید امنیت خود بریتانیا را حفظ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was menace in his voice.
[ترجمه مریم سالک زمانی] صدایش تهدیدآمیز بود.
|
[ترجمه گوگل]تهدیدی در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]در صدایش تهدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a sense of menace as the sky grew darker.
[ترجمه گوگل]با تاریک شدن آسمان، احساس خطری وجود داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی آسمان تیره تر شد، احساس تهدید به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That low beam is a menace! I keep hitting my head on it.
[ترجمه گوگل]آن نور پایین یک تهدید است! مدام سرم را به آن می زنم
[ترجمه ترگمان]! اون اشعه پایین یه تهدیده به سرم ضربه می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. My little brother's a real menace.
[ترجمه گوگل]برادر کوچک من یک تهدید واقعی است
[ترجمه ترگمان]برادر کوچیکم یه تهدید واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. You're a menace to my privacy, Kenworthy.
[ترجمه گوگل]تو تهدیدی برای حریم خصوصی من هستی کنورثی
[ترجمه ترگمان]تو یه تهدید برای حریم شخصی من هستی، Kenworthy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He spoke with menace.
[ترجمه مریم سالک زمانی] صحبت هایش تهدیدآمیز بود.
|
[ترجمه گوگل]با تهدید صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]با تهدید حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The atmosphere was heavy with menace.
[ترجمه گوگل]جو سنگین از تهدید بود
[ترجمه ترگمان]فضا پر از تهدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخاطره (اسم)
adventure, risk, hazard, venture, jeopardy, peril, menace

تهدید (اسم)
blackmail, threat, menace, fulmination

چیزی که تهدید کننده است (اسم)
menace

ارعاب کردن (فعل)
menace

چشم زهره رفتن (فعل)
menace

تهدید کردن (فعل)
overhang, menace, threaten, bullyrag

انگلیسی به انگلیسی

• threat; danger; bother
threaten, endanger
something or someone that is a menace is likely to cause serious harm.
menace is the quality of being threatening.
if someone or something menaces you, they threaten to harm you or are likely to do so.
see also menacing.

پیشنهاد کاربران

مردم آزار
مایۀ دردسر - اسباب مزاحمت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : menace
✅️ اسم ( noun ) : menace
✅️ صفت ( adjective ) : menacing
✅️ قید ( adverb ) : menacingly
1. Noun
🔴a person or thing that is likely to cause harm; a threat or danger / a dangerous or possibly harmful person or thing — usually singular / something that is likely to cause harm
◀️ "a new initiative aimed at beating the menace of drugs
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ a criminal who is a menace to society
◀️ Those dogs are a menace to the neighborhood
◀️ Those dogs are a menace
◀️Drunk drivers are a menace to everyone.
◀️Dogs running loose are a public menace.
◀️the menace of industrial pollution
🪐 SIMILAR 🪐
danger / peril / risk / hazard / threat / jeopardy
2. Verb
🔴be a threat or possible danger to
◀️Africa's elephants are still menaced by poaching
🪐 SIMILAR 🪐
threaten / be a danger to / put at risk / jeopardize / imperil
loom over / bully / intimidate / issue threats to / frighten
◀️ This mascot is a menace

شر ( ادم، موقعیت ) ، بچه شر ( بچه ای که شلوغ کاری کنه همش )
only way to deal with the menace of drug dealing
تنها راه مقابله با شر مواد فروشی
he is a menace to society
اون برای جامعه مایه شره
my little brother is a real menace
داداش کوچیکم واقعا شره
مخاطره، تهدید
threat, something that is likely to cause harm
Air pollution and Ozon depletion are menaces
In his column he painted a menacing picture.
She could hear the menace in his voice.
او می توانست تهدید را در صدای او بشنود.
تهدید. تهدیدکردن
تهدید
یک فرد یا چیزی که احتمالا باعث آسیب یا زیان یا ضرر است؛
یک فرد یا چیزی که موجب ناراحتی یا مزاحمت می شود.
یک تهدید یا خطر.
یک تهدید یا خطر احتمالی .

بپرس