matriarchy

/ˈmeɪtriˌɑːrki//ˈmeɪtrɪɑːki/

معنی: مادر سالاری، مادرشاهی، شه مادری
معانی دیگر: زن سالاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: matriarchies
• : تعریف: a social system in which the mother is considered head of the family or other group, and ancestry and descent are reckoned on the mother's side. (Cf. patriarchy.)

جمله های نمونه

1. But Fromm interprets it as a conflict between matriarchy and patriarchy.
[ترجمه گوگل]اما فروم از آن به تعارض بین مادرسالاری و پدرسالاری تعبیر می کند
[ترجمه ترگمان]اما فروم Fromm آن را به عنوان یک تعارض بین matriarchy و پدرسالاری تلقی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is the matriarchy telling its own story.
[ترجمه ل اسحاقی] این مادرسالاری است که داستان خود را بیان می کند
|
[ترجمه گوگل]این مادرسالاری است که داستان خودش را می گوید
[ترجمه ترگمان]این is است که داستان خود را می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He found no evidence that a matriarchy had ever existed or is in any way emerging today.
[ترجمه ل اسحاقی] او شواهدی از این موضوع نیافت که یک جامعه مادر سالار هرگز وجود داشته است یا امروز در حال ظهور است.
|
[ترجمه گوگل]او هیچ مدرکی پیدا نکرد که نشان دهد مادرسالاری تا به حال وجود داشته است یا به هیچ وجه امروز در حال ظهور است
[ترجمه ترگمان]او هیچ مدرکی نیافت مبنی بر اینکه a تا به حال وجود داشته است یا به هیچ وجه در حال پیدایش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As a sign invented by the ancient matriarchy to guard against an act of blood marriage, the tattoo of the Li ethnic group holds more profound ethical reasons than assumed to be.
[ترجمه گوگل]به عنوان نشانه ای که توسط مادرسالاری باستانی برای محافظت در برابر ازدواج خونی ابداع شد، خالکوبی گروه قومی لی دلایل اخلاقی عمیق تری از آنچه تصور می شد دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان نشانه ای که توسط the باستان برای محافظت در برابر یک عمل ازدواج خون اختراع شد، خالکوبی گروه لی به دلایل اخلاقی بیشتری نسبت به فرض در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This development does not imply an early Matriarchy nor the dominance of society by females.
[ترجمه گوگل]این تحول به معنای مادرسالاری اولیه و یا تسلط زنان بر جامعه نیست
[ترجمه ترگمان]این توسعه دلالت بر an اولیه و تسلط جامعه بر جامعه ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a matriarchy society people must have different conceptions of woman than in a patriarchy society.
[ترجمه گوگل]در جامعه مادرسالاری مردم باید تصورات متفاوتی از زن نسبت به جامعه مردسالاری داشته باشند
[ترجمه ترگمان]در جامعه matriarchy، افراد باید مفاهیم متفاوتی از زن داشته باشند تا در یک جامعه پدرسالاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The interpretation of matriarchy and patriarchy is pertinent to our interpretation of history and to the prospect of human future.
[ترجمه گوگل]تفسیر مادرسالاری و پدرسالاری به تفسیر ما از تاریخ و چشم انداز آینده بشر مربوط است
[ترجمه ترگمان]تفسیر matriarchy و پدرسالاری به تفسیر ما از تاریخ و چشم انداز آینده انسان بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Androgyny as a thought which came of matriarchy embodied the primitive people's native consciousness of equal gender.
[ترجمه گوگل]آندروژنی به عنوان اندیشه ای که از مادرسالاری سرچشمه می گیرد، آگاهی بومی مردم بدوی از جنسیت برابر را تجسم می بخشد
[ترجمه ترگمان]Androgyny به عنوان فکری که از matriarchy سرچشمه می گرفت، آگاهی ذاتی مردم را از جنس برابر مجسم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another obvious feature of the matriarchy of the Mosuo People is the marriage.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ویژگی های بارز مادرسالاری مردم موسو، ازدواج است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از ویژگی های بارز the مردم Mosuo ازدواج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most scholars in past research programs believed that women enjoyed the dominant position, or so-called "matriarchy", in the matrilineal society.
[ترجمه گوگل]اکثر محققان در برنامه های تحقیقاتی گذشته معتقد بودند که زنان از موقعیت غالب یا به اصطلاح «مادرسالاری» در جامعه مادرزادی برخوردارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از محققان در برنامه های تحقیقاتی گذشته معتقد بودند که زنان از جایگاه غالب، یا به اصطلاح \"matriarchy\"، در جامعه matrilineal لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is due to the matriarchy of its society.
[ترجمه گوگل]این به دلیل مادرسالاری جامعه آن است
[ترجمه ترگمان]این به خاطر the جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The meritocracy is inexorably turning into a matriarchy, and visibly so on many campuses: the heads of Harvard, Princeton, MIT, Brown and the National Defence University are all women.
[ترجمه گوگل]شایسته سالاری به طور اجتناب ناپذیری در حال تبدیل شدن به یک مادرسالاری است، و به وضوح در بسیاری از دانشگاه ها چنین است: روسای دانشگاه های هاروارد، پرینستون، MIT، براون و دانشگاه دفاع ملی همگی زن هستند
[ترجمه ترگمان]شایسته سالاری به یک matriarchy تبدیل می شود و آشکارا در بسیاری از حوزه ها نشان داده می شود: روسای هاروارد، پرینستون، MIT، براون و دانشگاه دفاع ملی همگی زن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With the ending of matriarchy and the establishment of man's dominance in the society, women's role, known as the "second sex", changed from the ruler of society into the subjugated object of men.
[ترجمه گوگل]با پایان یافتن مادرسالاری و تثبیت سلطه مرد در جامعه، نقش زن موسوم به «جنس دوم» از حاکم جامعه به ابژه تحت انقیاد مردان تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]با پایان of و برقراری سلطه بشر در جامعه، نقش زنان، که به عنوان \"رابطه جنسی دوم\" شناخته می شود، از حاکم جامعه به هدف اصلی مردان تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The idea apparently stems from that old belief in matriarchy as the only alternative to patriarchy.
[ترجمه گوگل]این ایده ظاهراً از آن باور قدیمی به مادرسالاری به عنوان تنها جایگزین پدرسالاری سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]این ایده ظاهرا ناشی از این باور قدیمی در matriarchy به عنوان تنها جایگزین برای پدرسالاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In particular he scrutinized every report of an alleged matriarchy, where women were said to hold political power.
[ترجمه گوگل]او به‌ویژه هر گزارشی از یک مادرسالاری ادعایی را بررسی می‌کرد، جایی که گفته می‌شد زنان قدرت سیاسی را در دست دارند
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، او هر گزارشی از an را که گفته می شد زنان در آن قدرت سیاسی دارند، مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مادر سالاری (اسم)
matriarchy

مادرشاهی (اسم)
matriarchy

شه مادری (اسم)
matriarchy

انگلیسی به انگلیسی

• system wherein the mother is the dominant figure or leader
matriarchy is a system of government in which the ruler is female and the power is passed from mother to daughter.
matriarchy is a system of inheritance in which family property is traditionally inherited from women and not from men.

پیشنهاد کاربران

Matriarchy : زن سالاری - مادر سالاری
Patriarchy : مردسالاری - پدرسالاری
Matriarchal : زن/مادر سالارانه
Patriarchal : مرد/پدر سالارانه
matriarchy ( باستان شناسی )
واژه مصوب: مادرسالاری
تعریف: نظامی اجتماعی که در آن رهبری با مادران است و سلسله ای از زنان ادارۀ امور را به دست دارد
مادر
The word of respect and dignity�
You were on my side in hard day
کلمه حرمت وایمان
تو من در روزای سخت در کنارم بودی

بپرس