• (1)تعریف: the quality or condition of being a man or boy.
• (2)تعریف: the characteristics associated with being a male.
جمله های نمونه
1. I don't think his masculinity is in question.
[ترجمه ناهید ر] فکر نمی کنم مردانگی او مورد تردید باشد
|
[ترجمه گوگل]به نظر من مردانگی او زیر سوال نمی رود [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم مردانگی او در این مورد سوال کرده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Children's ideas of masculinity tend to come from their fathers.
[ترجمه گوگل]ایدههای مردانگی کودکان از پدرانشان نشأت میگیرد [ترجمه ترگمان]ایده های مردانگی کودکان تمایل دارند از پدران خود بیرون بیایند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He's got that square-jawed masculinity that a lot of women seem to find attractive.
[ترجمه گوگل]او دارای آن مردانگی فک مربعی است که به نظر می رسد بسیاری از زنان آن را جذاب می دانند [ترجمه ترگمان]اون مرد square square که یه عالمه زن پیدا می کنن جذاب به نظر می رسه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Football is a bastion of masculinity in this area.
[ترجمه گوگل]فوتبال سنگر مردانگی در این حوزه است [ترجمه ترگمان]فوتبال یک دژ مستحکم برای مردانگی در این منطقه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The old ideas of masculinity do not work for most men.
[ترجمه گوگل]ایده های قدیمی مردانگی برای اکثر مردان جواب نمی دهد [ترجمه ترگمان]عقاید قدیمی مردانه برای اغلب مردان کار نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He felt it was a threat to his masculinity.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که این تهدیدی برای مردانگی اوست [ترجمه ترگمان]اون احساس کرد که این یه تهدید برای his [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The very idea of dependency is incompatible with masculinity.
[ترجمه گوگل]خود ایده وابستگی با مردانگی ناسازگار است [ترجمه ترگمان]ایده وابستگی با مردانگی ناسازگار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Nonstandard speech is appropriated to signify masculinity by even middle-class men.
[ترجمه گوگل]حتی مردان طبقه متوسط، گفتار غیراستاندارد را برای نشان دادن مردانگی به کار می برند [ترجمه ترگمان]این سخنرانی برای نشان دادن مردانگی به signify مردان در میان افراد طبقه متوسط اختصاص دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Conception was external proof of masculinity.
[ترجمه گوگل]لقاح اثبات بیرونی مردانگی بود [ترجمه ترگمان]Conception مدرک خارجی مردانگی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Husbands who feel insecure about their masculinity, or wives about their femininity, are especially vulnerable to extra-marital sex.
[ترجمه گوگل]شوهرانی که در مورد مردانگی خود احساس ناامنی می کنند، یا زنان در مورد زنانگی خود، به ویژه در برابر رابطه جنسی خارج از ازدواج آسیب پذیر هستند [ترجمه ترگمان]شوهران که نسبت به مردانگی شان احساس ناامنی می کنند و یا همسرانشان در مورد زنانگی خود احساس ناامنی می کنند، به خصوص در برابر رابطه جنسی بیشتر آسیب پذیر هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. For his old-fashioned masculinity is the cause of continual merriment on my part.
[ترجمه گوگل]زیرا مردانگی از مد افتاده او عامل شادی مداوم من است [ترجمه ترگمان]زیرا این مردانگی قدیمی او علت شادی دائم من است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Femininity, masculinity and youth cultures are also discussed in chapter sections 2 and
[ترجمه گوگل]زنانگی، مردانگی و فرهنگ های جوانی نیز در فصل 2 و [ترجمه ترگمان]فرهنگ مردانه، مردانگی و جوانان نیز در بخش ۲ به بحث گذاشته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Simply combining methods associated with femininity and masculinity, does not challenge the discourses of gender which support these associations.
[ترجمه گوگل]صرف ترکیب روش های مرتبط با زنانگی و مردانگی، گفتمان های جنسیتی را که از این تداعی ها حمایت می کنند، به چالش نمی کشد [ترجمه ترگمان]به بیان ساده ترکیبی از روش های مرتبط با زنانه و مردانگی، گفتمان های of که از این انجمن ها پشتیبانی می کنند را به چالش نمی اندازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A serious feminist critique of masculinity and male power was long overdue.
[ترجمه گوگل]یک نقد جدی فمینیستی از مردانگی و قدرت مردانه مدتها بود که به تعویق افتاده بود [ترجمه ترگمان]نقد جدی فمینیستی از قدرت مردانه و مردانه، مدت ها بود که به تعویق افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مردی (اسم)
man, manhood, virility, masculinity
تذکیر (اسم)
masculinity
حالت مردی (اسم)
masculinity
انگلیسی به انگلیسی
• virility, manliness; boldness, braveness; quality of possessing male attributes masculinity is the fact of being a man or having qualities considered typical of a man.
پیشنهاد کاربران
مردگرایی، مردسالاری ( در برخی متون ) مردی، مردانگی مردینگی ( بنا بر سایت واژه یاب: واژه مصوب فرهنگستان )
نرینگی، مردانگی، مردسالاری مردینگی ( بنا بر سایت واژه یاب: واژه مصوب فرهنگستان )
Masculinity=مردگونگی Feminity=زنگونکی مردگونگی: ویژگی های گفتاری، رفتاری و شخصیتی یک مرد آن انرژی مردانه ای که یک زن تشنه اش است و بحثش با مردانگی و مروت جدا است
Masculinity =مردگونگی
Masculinity مرد سالاری Femininity زن سالاری
masculinity ( روانشناسی ) واژه مصوب: مردینگی تعریف: مجموعه ای از رفتارها و گفتارها و کردارهایی که معمولاً مربوط به مردان است و از جنبۀ فرهنگی زنانه محسوب نمی شود
My love, we have been patient for two years I have been waiting for thousands of years to reach the embrace of your masculinity The love that is between us is over عشقم ، دو سال است صبوری کردیم ... [مشاهده متن کامل]
من برای رسیدن به عشق آغوش مردانگی تو هزاران سال را نیز منتظر میمونم عشقی که بین ما هست تمام هستی ام شده〽️♾♥️