پسوند ( suffix )
• (1) تعریف: a mental or behavioral disorder characterized by obsession, compulsion, or the like.
- kleptomania
- erotomania
• (2) تعریف: great or excessive love of or enthusiasm for.
- balletomania
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an extreme desire or enthusiasm.
• مترادف: enthusiasm, passion
• مشابه: craze, fad, fanaticism, fascination, furor, obsession, rage, zeal
• مترادف: enthusiasm, passion
• مشابه: craze, fad, fanaticism, fascination, furor, obsession, rage, zeal
- My wife's love of animals has turned into a mania, and I fear our home is becoming some kind of zoo.
[ترجمه گوگل] عشق همسرم به حیوانات تبدیل به شیدایی شده است و می ترسم خانه ما به نوعی باغ وحش تبدیل شود
[ترجمه ترگمان] عشق زنم به حیوانات به جنون تبدیل شده است و من می ترسم خانه ما در حال تبدیل شدن به نوعی باغ وحش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عشق زنم به حیوانات به جنون تبدیل شده است و من می ترسم خانه ما در حال تبدیل شدن به نوعی باغ وحش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a psychological disorder characterized by excitability that turns to violence in the acute stages.
• مشابه: frenzy, insanity, lunacy, madness, psychosis, schizophrenia
• مشابه: frenzy, insanity, lunacy, madness, psychosis, schizophrenia
- The medication no longer seemed to control the violent behavior caused by his mania.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید این دارو دیگر رفتار خشونت آمیز ناشی از شیدایی او را کنترل نمی کند
[ترجمه ترگمان] دیگر به نظر نمی رسید که این دارو رفتار خشونت آمیز ناشی از جنون او را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیگر به نظر نمی رسید که این دارو رفتار خشونت آمیز ناشی از جنون او را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید