اسم ( noun )
• (1) تعریف: the wish to harm or hurt others; hostility; animosity.
• مترادف: ill will, malevolence, malignity, spite
• متضاد: benevolence, charity
• مشابه: animosity, antagonism, hatred, hostility, rancor, revenge, spleen, vengeance
• مترادف: ill will, malevolence, malignity, spite
• متضاد: benevolence, charity
• مشابه: animosity, antagonism, hatred, hostility, rancor, revenge, spleen, vengeance
- She said those hurtful things out of sheer malice.
[ترجمه گوگل] او این چیزهای آزار دهنده را از روی بدخواهی محض گفت
[ترجمه ترگمان] اون حرف های زننده و آزار دهنده رو از تو malice
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون حرف های زننده و آزار دهنده رو از تو malice
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have forgiven him, and I no longer feel any malice toward him.
[ترجمه محمد جواد] من او را بخشیدم و دیگر از او نفرتی ندارم.|
[ترجمه گوگل] من او را بخشیدم و دیگر نسبت به او کینه ای احساس نمی کنم[ترجمه ترگمان] من او را بخشیدم و دیگر احساس بدی نسبت به او ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His hitting her was no accident; it was an act of malice.
[ترجمه امیر نادرلو ] اینکه او را مورد ضرب قرار داد اتفاقی نبود، از روی بدجنسی بود|
[ترجمه گوگل] ضربه زدن او تصادفی نبود این یک عمل بدخواهانه بود[ترجمه ترگمان] برخورد او تصادفی نبود، شرارت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in law, intention to harm others in committing an unlawful act.
- The defamation case was settled in favor of the defendant because malice could not be proved.
[ترجمه گوگل] پرونده افترا به دلیل عدم اثبات سوء نیت به نفع متهم حل و فصل شد
[ترجمه ترگمان] این موضوع به نفع متهم حل شد، زیرا کینه و کینه توزی نمی توانست اثبات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این موضوع به نفع متهم حل شد، زیرا کینه و کینه توزی نمی توانست اثبات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید