make a go of something

پیشنهاد کاربران

Make a go of ( something ) – meaning: to try to make something succeed, usually by working hard.
تلاش برای موفقیت در امری، ( معمولاً با سخت کاری و یا تلاش زیاد ) تحقق بخشیدن به امری؛ ( با کار سخت ) به سرانجام رساندن؛ با موفقیت پیش بردن؛ ( در کاری اصطلاحاً ) ترکوندن
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
She's really making a go of her new antique shop.
او با مغازه ی عتیقه فروشیِ جدیدش داره واقعا می ترکونه ( با موفقیت پیش میره ) .
Example 2: 👇
Nikki was determined to make a go of the business.
نیکی مصمم بود که در کسب و کارش موفق بشه ( تجارتش رو تحقق ببخشه ) .
Example 3: 👇
So, he made a go of permanently avoiding the issue.
پس با سخت کوشی موفق شده بود که برای همیشه از این مسئله اجتناب بکنه.
Example 4: 👇
They both want to make a go of their relationship.
هر دوشون با تلاش زیاد می خوان به رابطه شون سر و سامون بِدَن.
Example 5: 👇
MOLLIE: I don’t know what you mean.
PARAVICINI: No, there is quite a lot you do not know. I think, for one thing, that you do not know very much about running a guest house.
MOLLIE ( Moving to Left of the sofa table and stubbing out her cigarette ) : I daresay we don’t. But we mean to make a go of it.
* The Mousetrap - a play by Agatha Christie
مولی: نمی دونم منظورت چیه.
پاراویچینی: همینطوره، چیزای زیادی هست که شما چیزی در موردشون نمی دونید. بنا به دلیلی، من فکر می کنم شما اطلاعات زیادی در مورد اداره یه مهمونخونه ندارید.
مولی ( به سمت چپ مبل میزدار می رود و سیگارش را خاموش می کند ) : به جرات میگم که سر رشته ای از این کار نداریم اما مایلیم که با سخت کاری موفق بشیم.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تله موش، # اثر آگاتا کریستی

make a go of something
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/make-a-go-of

بپرس