magnetic flux

/mægˈnetɪkˈfləks//mæɡˈnetɪkflʌks/

شاره ی مغناطیسی، شار برکشندی، سیل مغناطیسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the total number of lines of induction moving through a specific area in a magnetic field.

جمله های نمونه

1. In center column of core, magnetic flux density is reduced by counteraction.
[ترجمه گوگل]در ستون مرکزی هسته، چگالی شار مغناطیسی با کنش متقابل کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]در ستون مرکزی هسته، چگالی شار مغناطیسی به میزان متقابل کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In order to improve the efficiency of magnetic flux leakage(MFL) testing for tank floors, the flaw location, test data description and visualization from anomalistic signals are studied.
[ترجمه گوگل]به منظور بهبود کارایی آزمایش نشت شار مغناطیسی (MFL) برای کف مخزن، محل نقص، توصیف داده‌های تست و تجسم از سیگنال‌های غیرعادی مورد مطالعه قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]به منظور بهبود کارایی جریان نشتی شار مغناطیسی (MFL)برای کف مخزن، مکان عیب، توصیف داده آزمایشی و تجسم از سیگنال های anomalistic مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are varying noises in output signal magnetic flux leakage ( MFL ) nondestructive testing of oil pipeline.
[ترجمه گوگل]نویزهای متفاوتی در آزمایش غیر مخرب خط لوله نفت نشت شار مغناطیسی سیگنال خروجی (MFL) وجود دارد
[ترجمه ترگمان]صداهای مختلفی در نشت شار مغناطیسی سیگنال خروجی (MFL)برای آزمایش خط لوله نفت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At the same gap width, the magnetic flux density increases with an increase in stirring current, but decreases with the stirring frequency increasing.
[ترجمه گوگل]در همان عرض شکاف، چگالی شار مغناطیسی با افزایش جریان همزن افزایش می یابد، اما با افزایش فرکانس هم زدن کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]در همین فاصله، چگالی شار مغناطیسی با افزایش جریان stirring افزایش می یابد، اما با افزایش فرکانس تحریک شونده کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A series active power filter based on fundamental magnetic flux compensation has been developed and tested.
[ترجمه گوگل]یک سری فیلتر توان فعال مبتنی بر جبران شار مغناطیسی اساسی توسعه و آزمایش شده است
[ترجمه ترگمان]یک فیلتر قدرت فعال مجموعه ای براساس جبران شار مغناطیسی بنیادی، توسعه یافته و مورد آزمایش قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In calculating the magnetic flux density B between two blocks of parallel block capacitors, there are two common solutions, one of which is not correct.
[ترجمه گوگل]در محاسبه چگالی شار مغناطیسی B بین دو بلوک خازن بلوک موازی، دو راه حل رایج وجود دارد که یکی از آنها صحیح نیست
[ترجمه ترگمان]در محاسبه چگالی شار مغناطیسی B بین دو بلوک از خازن های بلوک موازی، دو راه حل رایج وجود دارد که یکی از آن ها درست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When magnetic flux leakage(MFL)means is employed in nondestructive evaluation of gun muzzle, MFL signal contains noises.
[ترجمه گوگل]هنگامی که از نشت شار مغناطیسی (MFL) در ارزیابی غیر مخرب دهانه تفنگ استفاده می شود، سیگنال MFL حاوی نویز است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نشت شار مغناطیسی (MFL)به این معنی است که در ارزیابی غیر مخرب پوزه تفنگ به کار گرفته می شود، سیگنال MLF شامل صداها می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The magnetic flux density is uniform near the center of coil, therefore, the meniscus level in mold should locates between the coil center and the top of mold in casting operation.
[ترجمه گوگل]چگالی شار مغناطیسی در نزدیکی مرکز سیم پیچ یکنواخت است، بنابراین، سطح منیسک در قالب باید بین مرکز سیم پیچ و بالای قالب در عملیات ریخته گری قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]چگالی شار مغناطیسی یکنواخت در نزدیکی مرکز سیم پیچ است، بنابراین سطح meniscus در قالب باید بین مرکز سیم پیچ و بالای قالب در عملیات ریخته گری قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The field at these sites is particularly intense, as if the magnetic flux lines have been tied into tight bundles.
[ترجمه گوگل]میدان در این مکان‌ها به‌ویژه شدید است، گویی خطوط شار مغناطیسی به بسته‌های محکم بسته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]میدان در این سایت ها به طور خاص فشرده است، گویی خطوط شار مغناطیسی به دسته های محکم بسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The left hand can also be used to demonstrate the magnetic flux surrounding a wire carrying a current.
[ترجمه گوگل]از دست چپ نیز می توان برای نشان دادن شار مغناطیسی اطراف سیم حامل جریان استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]از طرف چپ نیز می توان برای نشان دادن شار مغناطیسی حول یک سیم حامل جریان استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The other acts as a pickup coil producing a voltage proportional to the rate of change of magnetic flux linking it.
[ترجمه گوگل]دیگری به عنوان یک سیم پیچ پیکاپ عمل می کند که ولتاژی متناسب با نرخ تغییر شار مغناطیسی ایجاد می کند که آن را به هم متصل می کند
[ترجمه ترگمان]سایر اقدامات به عنوان یک سیم پیچ coil، ولتاژ متناسب با نرخ تغییر شار مغناطیسی را که آن را به هم پیوند می دهد، تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Coiling the wire into a loop permits directional flow of the magnetic flux through the loop.
[ترجمه گوگل]سیم پیچ شدن سیم در یک حلقه باعث می شود جریان جهت دار شار مغناطیسی از طریق حلقه جریان یابد
[ترجمه ترگمان]انتقال سیم به حلقه اجازه جریان مستقیم شار مغناطیسی را از طریق حلقه اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Together with differential rotation, this causes a large amount of mechanical energy and magnetic flux to pass through the surface.
[ترجمه گوگل]این امر همراه با چرخش دیفرانسیل باعث می شود مقدار زیادی انرژی مکانیکی و شار مغناطیسی از سطح عبور کند
[ترجمه ترگمان]این امر همراه با چرخش دیفرانسیل باعث مقدار زیادی انرژی مکانیکی و شار مغناطیسی می شود که از سطح عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The methods of defect signal extraction in the oil pipeline magnetic flux leakage detection are introduced.
[ترجمه گوگل]روش‌های استخراج سیگنال نقص در تشخیص نشت شار مغناطیسی خط لوله نفت معرفی شده‌اند
[ترجمه ترگمان]روش های استخراج سیگنال عیب در استخراج نشتی شار میدان نفتی معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] شار مغناطیسی
[برق و الکترونیک] شار مغناطیسی خطوط نیروی مغناطیسی ناشی از آهنربا . - شار مغناطیسی
[معدن] شار مغناطیسی (عمومی)

انگلیسی به انگلیسی

• level of magnetic energy induced vertically to the surface of an area

پیشنهاد کاربران

بپرس