mysteriously


بطور سری، بطور نهانی، بطور رموز

جمله های نمونه

1. she smiled mysteriously but did not say anything
او لبخند مرموزی زد ولی چیزی نگفت.

2. The lights mysteriously failed, and we stumbled around in complete darkness.
[ترجمه موسی] چراغ ها به طرز اسرار آمیزی از کار افتادند و ما در تاریکی مطلق به همدیگر برخورد کردیم.
|
[ترجمه گوگل]نورها به طرز مرموزی از کار افتادند و ما در تاریکی مطلق به اطراف افتادیم
[ترجمه ترگمان]نورها به طور اسرارآمیزی شکست خوردند و ما در تاریکی مطلق سکندری خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Foggy mountains are mysteriously attractive.
[ترجمه موسی] کوه های مه آلود به طرز عجیب و غریبی جذاب هستند.
|
[ترجمه گوگل]کوه های مه آلود به طرز مرموزی جذاب هستند
[ترجمه ترگمان]کوه های Foggy به طرز عجیبی جذاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He vanished mysteriously after the close of business on Saturday night.
[ترجمه موسی] او پس از تعطیل شدن کار شنبه شب به طرز مرموزی ناپدید شد.
|
[ترجمه گوگل]او پس از پایان کار در شنبه شب به طرز مرموزی ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]شب شنبه به طرز مرموزی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The main witness had mysteriously disappeared.
[ترجمه موسی] شاهد اصلی به طرز مرموزی ناپدید شده بود.
|
[ترجمه گوگل]شاهد اصلی به طرز مرموزی ناپدید شده بود
[ترجمه ترگمان]شاهد اصلی ناپدید شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Perhaps, and perhaps not, " she said mysteriously.
[ترجمه گوگل]او به طرز مرموزی گفت: "شاید، و شاید نه "
[ترجمه ترگمان]او به طرز مرموزی گفت: \" شاید، شاید هم نه \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A couple of messages had mysteriously disappeared.
[ترجمه گوگل]چند پیام به طور مرموزی ناپدید شده بودند
[ترجمه ترگمان]چند تا پیغام به طرز اسرارآمیزی ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mysteriously, the light came on, although no one was near the switch.
[ترجمه گوگل]به طور مرموزی، چراغ روشن شد، اگرچه کسی نزدیک سوئیچ نبود
[ترجمه ترگمان]با این که هیچ کس در کنار کلید نبود، چراغ روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The soup was thin and clear, yet mysteriously rich.
[ترجمه گوگل]سوپ نازک و شفاف و در عین حال به طرز مرموزی غنی بود
[ترجمه ترگمان]سوپ رقیق و شفاف بود، با این حال به نحو اسرارآمیزی ثروتمند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mysteriously, the transcript of what was said at the trial went missing.
[ترجمه گوگل]به طور مرموزی، متن آنچه در دادگاه گفته شد ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]Mysteriously، رونوشت چیزی که تو دادگاه گفته شد گم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plane crashed mysteriously near the island of Ustica.
[ترجمه گوگل]این هواپیما به طرز مرموزی در نزدیکی جزیره اوستیکا سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]هواپیما به طرز مرموزی نزدیک جزیره Ustica سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shortly before Christmas, he was mysteriously taken ill.
[ترجمه گوگل]کمی قبل از کریسمس، او به طور مرموزی بیمار شد
[ترجمه ترگمان]کمی قبل از کریسمس او به طرز مرموزی بیمار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Asked what she meant, she said mysteriously: 'Work it out for yourself'.
[ترجمه گوگل]از او پرسیده شد که منظورش چیست، او به طرز مرموزی گفت: "خودت این کار را انجام بده"
[ترجمه ترگمان]به طرز مرموزی گفت: پرسید منظورش چی بود: آن را برای خودتان حل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mysteriously, there was no answer when I rang.
[ترجمه گوگل]به طرز مرموزی وقتی زنگ زدم جوابی نداد
[ترجمه ترگمان]Mysteriously، وقتی زنگ زدم جوابی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a mysterious manner, with mystery, inexplicably, enigmatically, secretively

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : mystery / mysteriousness
✅️ صفت ( adjective ) : mysterious
✅️ قید ( adverb ) : mysteriously
مترادف:
باعصبانیت بیشتری
قاتلانه
هیولایی
هوس
اسرار امیز
مرموز
MYSTERIOUSLY
WOULD STEP FORWARD AT THE SAME
TIME
با عصبانیت بیشتری
همزمان پیش میرفتن.
به طرز عجیبی
mysteriously ( adv ) =مرموزانه، به طرز مرموزی، به طور اسرار آمیز، به طور سحرآمیزی، به طرز عجیب و غریبی
Definition: به طوری عجیب ، شناخته نشده ، یا قابل درک نباشد
example:
1 - "Perhaps, and perhaps not, " she said mysteriously.
...
[مشاهده متن کامل]

او مرموز گفت: "شاید ، و شاید هم نه. "
2 - Mysteriously, the light came on, although no one was near the switch.
به طرز اسرارآمیزی، نور روشن شد ، گرچه کسی نزدیک سوئیچ برق نبود.
3 - The woman had mysteriously vanished.
زن به طرز به طور سحرآمیزی ناپدید شده بود.
4 - Famous scientists across the globe begin to vanish mysteriously.
دانشمندان مشهور در سراسر جهان به طرز مرموزی ناپدید می شوند.
5 - Foggy mountains are mysteriously attractive.
کوه های مه آلود به طرز عجیب و غریبی جذاب هستند.

مرموز
مبهم

به طور اسرار آمیز

بپرس