motorist

/ˈmoʊtərɪst//ˈməʊtərɪst/

راننده، سفرکننده با اتومبیل، ماشین ران، ماشین سوار

جمله های نمونه

1. he waved down an approaching motorist to ask for help
برای دریافت امداد به راننده ای که داشت نزدیک می شد علامت داد.

2. He managed to flag down a passing motorist.
[ترجمه گوگل]او موفق شد راننده عبوری را با پرچم سرنگون کند
[ترجمه ترگمان]اون موفق شد یه ماشین سواری بده پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A motorist must be able to read traffic signs.
[ترجمه گوگل]یک راننده باید بتواند علائم راهنمایی و رانندگی را بخواند
[ترجمه ترگمان]یک راننده باید بتواند علائم ترافیکی را بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The policeman ordered the motorist to stop.
[ترجمه گوگل]پلیس به راننده دستور توقف داد
[ترجمه ترگمان]پلیس به راننده دستور داد که توقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The soldier stopped the motorist at a roadside checkpoint.
[ترجمه گوگل]سرباز راننده را در ایست بازرسی کنار جاده متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]این سرباز راننده را در یک ایست بازرسی کنار جاده ای متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The policeman pulled up the motorist and asked to see his licence.
[ترجمه گوگل]پلیس راننده را بالا کشید و خواست تا گواهینامه اش را ببیند
[ترجمه ترگمان]پلیس راننده را بالا کشید و از او خواست تا گواهی نامه خود را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A passing motorist stopped and gave her a lift to the nearby town.
[ترجمه گوگل]یک راننده در حال عبور ایستاد و او را به شهر نزدیک برد
[ترجمه ترگمان]یک راننده در حال عبور توقف کرد و او را به شهر نزدیک برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The British motorist has been conned by the government.
[ترجمه گوگل]این راننده بریتانیایی توسط دولت فریب خورده است
[ترجمه ترگمان]این راننده انگلیسی توسط دولت هدایت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The policeman cautioned the motorist about his speed.
[ترجمه گوگل]پلیس به راننده در مورد سرعتش هشدار داد
[ترجمه ترگمان]پلیس راننده را به سرعت به سرعت هشدار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The policeman smiled benignly at the motorist.
[ترجمه گوگل]پلیس لبخند مهربانی به راننده زد
[ترجمه ترگمان]پلیس به آرامی به راننده لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The motorist was fined for seeding.
[ترجمه گوگل]راننده به دلیل بذرپاشی جریمه شد
[ترجمه ترگمان]راننده برای کشت پنبه جریمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Horns honk. An angry motorist shouts.
[ترجمه گوگل]بوق بوق می زنند یک راننده عصبانی فریاد می زند
[ترجمه ترگمان]صدای بوق بوق یه ماشین پلیس خشمگین فریاد میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a motorist, I try to be considerate towards cyclists.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک موتورسوار سعی می کنم نسبت به دوچرخه سواران توجه داشته باشم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک راننده، من سعی می کنم نسبت به دوچرخه سواران محتاط باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The report hammers the private motorist.
[ترجمه گوگل]این گزارش راننده شخصی را چکش می کند
[ترجمه ترگمان]گزارش توسط ماشین های پلیس مخفی ضبط میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who drives a car
a motorist is someone who drives a car.

پیشنهاد کاربران

a person who travels by automobile
Motorist = driver: a person who drives a car not motor. #pedestrian = someone who is walking, especially along a street or other place used by cars
امداد خودرو
noun - countable :
someone who drives a car
راننده
اتومبیل ران
راننده یک ماشین، راننده، سواره
"با احترام، معنی موتورسوار درست نیست"
موتورسوار

بپرس