meet halfway


حاضر به مصالحه بودن، مایل به گذشت داشتن بودن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to compromise with.
مترادف: compromise
مشابه: negotiate

- I will meet you halfway on this issue.
[ترجمه حمید] در خصوص این موضوع باهات کنار میام
|
[ترجمه گوگل] من در نیمه راه با شما در این موضوع ملاقات خواهم کرد
[ترجمه ترگمان] نصف راه رو با این موضوع باه ات برخورد می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Our neighbours are willing to meet halfway between our houses.
[ترجمه گوگل]همسایه های ما حاضرند در نیمه راه بین خانه های ما ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان]همسایگان ما مایل به ملاقات در نیمه راه بین خانه های ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You want to meet halfway and see the sunrise?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید نیمه راه را ملاقات کنید و طلوع خورشید را ببینید؟
[ترجمه ترگمان]می خوای نصف راه رو ببینی و خورشید رو ببینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To pull this transaction through, suppose we meet halfway?
[ترجمه گوگل]برای انجام این معامله، فرض کنید در نیمه راه همدیگر را ملاقات کنیم؟
[ترجمه ترگمان]برای اینکه این معامله رو انجام بدیم، فرض کنیم نصف راه رو همدیگه رو ببینیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Can we meet halfway on this?
[ترجمه Zahra] ایا میتونیم سر این توافق کنیم؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم در این نیمه با هم ملاقات کنیم؟
[ترجمه ترگمان]میتونیم نصف راه رو باهم ببینیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You have a way of talking me into it. OK . Let 's meet halfway.
[ترجمه گوگل]شما راهی دارید که با من صحبت کنید خوب بیایید نیمه راه را ملاقات کنیم
[ترجمه ترگمان] تو یه راهی داری که با من حرف بزنی باشه بیا در نیمه راه همدیگر را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All right, In order to conclude the transaction, let's meet halfway.
[ترجمه گوگل]بسیار خوب، برای انجام معامله، بیایید تا نیمه راه را ملاقات کنیم
[ترجمه ترگمان]بسیار خوب، برای خاتمه دادن به معامله، اجازه دهید نیمه راه را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• compromise; meet in the middle

پیشنهاد کاربران

با کسی راه آمدن
کوتاه آمدن و مصالحه کردن
حد وسط را گرفتن، با کسی کنار آمدن، مصالحه کردن

بپرس