mechanize

/ˈmekəˌnaɪz//ˈmekənaɪz/

معنی: مکانیزه کردن، ماشینی کردن، مکانیزه ساختن، موتوری کردن، با وسایل مکانیکی کار کردن
معانی دیگر: افزارگانی کردن، (ارتش) مجهز به خودرو زرهی کردن (با: motorize کمی فرق دارد)، مکانیره کردن، با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهزکردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: mechanizes, mechanizing, mechanized
مشتقات: mechanization (n.), mechanizer (n.)
(1) تعریف: to equip with machinery or motorized conveyances.

(2) تعریف: to introduce the use of machinery into (an industry, work force, or the like).

(3) تعریف: to cause to act, do, or exist in an automatic or routine manner.

جمله های نمونه

1. we should mechanize our coal mines
ما باید کان های زغال سنگ خود را مکانیزه کنیم.

2. Only gradually are technologies being developed to mechanize the task.
[ترجمه گوگل]تنها به تدریج فناوری هایی برای مکانیزه کردن کار توسعه می یابند
[ترجمه ترگمان]تنها به تدریج فناوری هایی گفته می شود که برای رفع این وظیفه توسعه داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Farming has been mechanized, reducing the need for labour.
[ترجمه گوگل]کشاورزی مکانیزه شده و نیاز به نیروی کار را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]کشاورزی مکانیزه شده است و نیاز به کار را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We are mechanizing rapidly.
[ترجمه گوگل]ما به سرعت در حال مکانیزه شدن هستیم
[ترجمه ترگمان]به سرعت حرکت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The production process is now highly mechanized.
[ترجمه گوگل]فرآیند تولید در حال حاضر به شدت مکانیزه شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر فرآیند تولید به شدت مکانیزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was proud of his fully mechanized assembly line and wanted to show it off.
[ترجمه گوگل]او به خط مونتاژ کاملاً مکانیزه خود افتخار می کرد و می خواست آن را به رخ بکشد
[ترجمه ترگمان]او به خط مونتاژ کاملا مکانیزه خود افتخار می کرد و می خواست آن را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There, the tracks were given to the mechanized infantry and powerful armored cavalry units.
[ترجمه گوگل]در آنجا مسیرها در اختیار واحدهای پیاده مکانیزه و سواره نظام زرهی قدرتمند قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در آنجا، رد پای پیاده شده از پیاده نظام و سواره نظام قدرتمند سوار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Longwall mining is a highly mechanized and highly productive method of underground mining.
[ترجمه گوگل]ماینینگ Longwall یک روش بسیار مکانیزه و بسیار پربازده برای استخراج زیرزمینی است
[ترجمه ترگمان]؟ استخراج معدن کاوی یک روش بسیار مکانیزه و بسیار پربار از استخراج زیر زمینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The extra power in his mechanized hands had acted like a mangle.
[ترجمه گوگل]نیروی اضافی در دست های مکانیزه اش مانند یک خراش عمل کرده بود
[ترجمه ترگمان]نیروی اضافه ای که در دستش بود مثل ماشین اتوکشی رفتار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reynolds served with a mechanized unit, but like many crewmen, he fought on the ground more than once.
[ترجمه گوگل]رینولدز با یک واحد مکانیزه خدمت می کرد، اما مانند بسیاری از خدمه، بیش از یک بار روی زمین جنگید
[ترجمه ترگمان]رینولدز با ماشین موتوری کار کرد، اما مثل بسیاری از خدمه خدمه، او بیشتر از یک بار روی زمین جنگید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our air force Is good, our army is mechanized.
[ترجمه گوگل]نیروی هوایی ما خوب است، ارتش ما مکانیزه است
[ترجمه ترگمان]نیروی هوایی ما، خوبه، ارتش ما از ماشین استفاده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Birkwood Lock, the first mechanized lock with control tower and traffic light gantry.
[ترجمه گوگل]قفل Birkwood اولین قفل مکانیزه با برج کنترل و زیر بشکهای چراغ راهنمایی
[ترجمه ترگمان]Birkwood قفل، اولین قفل مکانیزه شده با برج کنترل و نور چراغ راهنما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It may become dull and mechanized, lowering its performance standards and expectations in the inter-est of predictable functionality.
[ترجمه گوگل]ممکن است کسل کننده و مکانیزه شود و استانداردهای عملکرد و انتظارات خود را در راستای عملکرد قابل پیش بینی کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]آن ممکن است کسل کننده و مکانیزه شود، استانداردهای عملکرد خود را پایین آورده و انتظارات را در بین عملکرد قابل پیش بینی پایین بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of our main tasks now is to mechanize agriculture.
[ترجمه گوگل]اکنون یکی از وظایف اصلی ما مکانیزه کردن کشاورزی است
[ترجمه ترگمان]یکی از وظایف اصلی ما to کشاورزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مکانیزه کردن (فعل)
mechanize

ماشینی کردن (فعل)
mechanize

مکانیزه ساختن (فعل)
mechanize

موتوری کردن (فعل)
mechanize, motorize

با وسایل مکانیکی کار کردن (فعل)
mechanize

انگلیسی به انگلیسی

• make mechanical or automatic; make monotonous; equip with machinery; (military) motorize, equip with armored motor-driven vehicles (also mechanise)
if a type of work is mechanized, it is done by machines.

پیشنهاد کاربران

بپرس